معرفی کتاب ناز بالش
داستان ناز بالش از جایی شروع میشود که مردی مرموز با لباس عجیب، روی پیادهروی یک شهرک تازه تأسیس، تخمهای کدوتنبل را در یک بالش قرمز رنگ میچیند و آنها را دانهای هزار تومان میفروشد. اولین کسی که از او خرید میکند، مردی به نام "آقا ماشاءالله" است. او و خانوادهاش جزو شخصیتهای فرعی داستان محسوب میشوند، اما نقش مهمی در پیشبرد اتفاقات دارند.
در واقع، تمامی شخصیتها در این داستان بهنوعی با یکدیگر مرتبطاند و در این شهرک که زمانی روستای "عدسکار" بوده و حالا به "شهرک آرزوها" معروف است، دور هم جمع شدهاند تا ماجرای بزرگترین ساعت شهر را رقم بزنند. این ارتباطات میان افراد و فضای جادویی شهرک، داستانی پر از رمز و راز را شکل میدهد که از همافزایی و آرزوهای نهفته در دل مردم پرده برمیدارد.
بخشی از کتاب ناز بالش
مردی عجیب و غریب با سیبیل بناگوش در رفتهاش در گوشه خیابان تخمههای کدویی را که به شکل علامت سوال روی بالش چیده است میفروشد. او ادعا میکند که این تخم کدوها معمولی نیست و کسی که آنها را بخورد باهوش میشود. "ماشاالله" از این تخمه میخورد و حس میکند که هوشش زیاد شده است. او هرچه دنبال تخمه فروش میگردد پیدایش نمیکند و در نهایت تخمهها را میکارد و پرورش میدهد. جالب این که خانوادهاش را از خوردن این تخمهها منع میکند و میگوید همین قدر هوش برایشان کافی است... یکی از این تخمهها نصیب "مهربان" میشود.
"مهربان" پسری فقیر است که تنها میراثش ساعت قدیمی شهرک است که جد او 99 سال پیش برای شهرک خریده است اما خراب است. تخمه کدو باعث افزایش قوه تخیل "مهربان" شده و او را به احیای ساعت با طمع شهردار وجذب توریست ورونق شهر می کشاند و...
کتاب نازبالش به قلم هوشنگ مرادی کرمانی در انتشارات معین به چاپ رسیده است.
نظرات کاربران درباره کتاب ناز بالش
دیدگاه کاربران