معرفی کتاب پستهی لال، سکوت دندانشکن است
این کتاب مجموعهاشعار طنزی است که با موضوع نقدهای اجتماعی از نگاه شعر فرانو که اکبر اکسیر را پدرش میخوانند، گریزی است به آنچه پیرامون ما رخ میدهد و اغلب بیتفاوت و با تفاوت از کنارشان میگذریم؛ اما نگاه دقیق شاعرانهی شاعر نمیتواند بگذرد و آن را به شعری بدل میکند که شاید تأثیرگذار باشد و مخاطب هم از آن نگذرد و درد را احساس کند. اکبر اکسیر، ذائقهی مخاطب امروز را میشناسد از اینرو اشعارش را کوتاه و مختصر اما مفید سروده تا مخاطب به بهانهی نداشتن وقت، از خواندنش طفره نرود. شاعر آستارایی این اثر که اتفاقاً در زمینههای روزنامهنگاری و طراحی آرم فعالیتهایی دارد -چراکه شاعری شغل نیست و نمیتوان با آن امرار معاش نمود- زادهی سال 1332 شمسی است که در سال 1357 با خانم ملیحه ازدواج نموده و ثمرهی آن را دو فرزند میداند.
در مقدمهی کتاب پستهی لال...، حرفها و بیانات نگفتهاش که حکایت از گلهمندیهایش در نبود منتقدان و نشریاتی مختص شعر دارد را در کنار مختصری معرفی خود ذکر نموده و انتقاد و شکوهاش از میزان زیاد شعرسرایی و پیدایش بیشاز حدّ شاعر در جامعه ابراز میکند و آن را آفتی برای شعر و شاعر جوان برمیشمرد. او در این اثر، بیش از شصت قطعه شعر با مضامین نقد اجتماعی و درونمایههای طنز، با حجمی نسبتاً کم را عرضه داشته و در پایان کتاب نیز مصاحبهای از او پیرامون شعر و مشکلات و کاستیهای مربوط به آن به چاپ رسیده است، که در جای خود خواندنی و مفید مینماید.
برشی از متن کتاب پسته ی لال
شاعران دروغ میگویند باران اصلاً شاعرانه نیست آنها هی تبلیغ میکنند زیر باران برویم و خود مثل گربه، کنار شومینه میخوابند دو هفته است بستری هستم این باران لعنتی، شعرم را آبکی کرده! اگر به شمال میآیید؛ به جای دفتر شعر چتر و پنکه و پشهبند بیاورید و کمی سوژه برای تابلوهای «اتاق خالی» اینجا قورباغه هم زنگ میزند من همان شاعری هستم که در دربار یعقوب لیث از کمبود ممدوح، خود را کشت من همان عارفی هست که در حملهی مغول از بس که تیر خورد جوجه تیغی شد من همان روشنفکری هستم که در کابینهی نادر دستهی تبر میساخت -الو 118 لطفاً بگویید، کد ملی من چند است؟ دوست تهرانیام هر وقت آستارا میرسید به تاکسی میگفت: خیابان امام، کوچه فلان، پلاک فلان و ما یک هفته میگفتیم، او میخندید یک روز من به تهران رفتم به تاکسی گفتم: صندوق پستی چهل و سه هزار و نهصد و... و راننده آنچنان خندید که بیمهنامهاش ترکید!
فهرست
- یعنی مقدمه!
- ایزوگام
- آگهیها
- ادارات
- گالوانیزه
- هویت
- آدرس
- خطابه
- قلعه حیوانات
- لیلیپوت
- ترابری
- لوح فشرده
- منوچهر آتشی
- دگر دیسی
شاعر: اکبر اکسیر انتشارات: مروارید
نظرات کاربران درباره کتاب پسته لال سکوت دندان شکن است
دیدگاه کاربران