کتاب «تالار گرگ» رمانی تاریخی نوشته ی «هیلاری مانتل» می باشد که به ترجمۀ علی اکبر قاضی زاده در انتشارات کتابسرای تندیس به چاپ رسیده است.
تالار گرگ در سال 2009 موفق به کسب جایزه من بوکر شده است. داستان این کتاب در فاصله ی زمانی 1500 تا 1535 میلادی در دوره حکومت هنری هشتم رقم می خورد. این کتاب سرشار از توصیفاتی دربارۀ زندگی اجتماعی - سیاسیِ مردم انگلستان در قرن شانزدهم است. داستان برخلاف تصور، متمرکز برهنری هشتم نیست بلکه زندگی صدراعظم او، تامس کرامول را روایت می کند. هیلاری منتل داستان تامس کرامول را از کودکی که در خانواده ای سطح پایین به دنیا آمده آغاز می کند و تا زمانی که به دربار شاه پا می گذارد ادامه می دهد. تامس کرامول رفتهرفته قدرت و جایگاه ویژه و انکار ناپذیری را در بین اطرافیان شاه بدست آورده و به بانفوذ ترین وزیر پادشاه تبدیل می شود. هنری هشتم پس از مرگ برادرش برای حفظ تاج و تخت با همسر برادر از دنیا رفتهاش ازدواج می کند. اواسط داستان دوره ای را به تصویر کشیده است که هنری هشتم می خواهد به بیست سال زندگی مشترک با ملکه قبلی خود پایان دهد و با شخصی به نام «آن بولین» ازدواج کند که خلاف قوانین کلیسای کاتولیک است و امکان پذیر نیست، علاوهبراین «آن بولین» محبوبیت و شهرت خوبی میان مردم انگلستان ندارد. با اینحال تامس کرامول پادشاه را در راه رسیدن به هدف خود یاری میکند. کرامول شاهد دوره ی پر افت و خیز و حساسی در تاریخ انگلستان است و در رقم خوردن حوادث بزرگ آن زمان بی تاثیر نبوده است. نثر کتاب پرکشش و جذاب است و هیلاری منتل در این کتاب تلاش میکند تا راویِ زندگی پر هرج و مرج مردم انگلستان در قرن پنجم باشد.
نویسنده
هیلاری منتل نویسنده ی کتاب تالار گرگ در سال 1952 در انگلستان به دنیا آمد. منتل را یکی از برجسته ترین نویسندگان بریتانیایی دانسته و او اولین زنی است که موفق به کسب دو جایزه ی بوکر شده است. کتاب تالار گرگ از سه گانه ای به قلم همین نویسنده است. کتاب دوم این سه گانه «بیرون کشیدن اجساد» نام دارد که برنده ی جایزه بوکر سال 2012 شده است.
برشی از متن کتاب
بسته ها و بارهای کاردینال آماده ی سفر به فرانسه، به نسبت سفر هفت سال پیش که به کشتزار جامه ی زرین معروف شد، مختصرتر بود. پیش از بارگیری برنامه ی سفر را تهیه کرده بودند که باید به آهستگی اجرا شود: باید در سه یا چهار روز از دارتفورد، راچستر، فیورسهام و کانتربری می گذشتند تا برای نیایش به معبد بکت برسند. کاردینال گفت:« تامس! اگر متوجه شدی که پادشاه دارد به خانم آن نزدیک می شود، با نامه باخبرم کن. من فقط به شرطی این حرف را باور می کنم که تو به من نوشته باشی. چه طور باید از این موضوع باخبر شوی؟ می گویم: به نظر من از حالت صورت او. می پرسی، شاید افتخار حضور و دیدار او را نیابم؟ نکته ی خوبی است. راه را به تو آموزش داده ام. باید این امکان را برای خود فراهم آوری.» از کاردینال پرسید:« اگر شاه در فراخواندن خانم آن عجله نکرد؟» ــ نمی دانم چه کار میکنی. همه می دانند که پادشاهان از خودراضی هستند. بنابراین این امکان هست که یک نفر کارهاشان را زیرنظر بگیرد. می ماند این که تو خیال داری با موضوع دختر بولین چه کار کنی. نمی دانم او چه خیالی دارد. باید نقشه اش را بدانیم تا چاره کنیم. وقتی قراردادی نیست و پولی رد و بدل نشده، معامله ای هم درکار نخواهد بود. نمی دانم چه طور می شود این وصلت را به شکل معتبر ممکن کرد. کاردینال وولزی، دو آرنج روی میز نشسته بود و انگشتانش پلک های بسته اش را نوازش می داد. نفس بلندی کشید و سخن گفتن آغاز کرد. درباره انگلستان حرف می زد. گفت:« تو آلبیون را نمی شناسی. مگر اینکه به دوران پیش از ظهور آلبیون بیندیشی. باید به دوران پیش از لشکرکشی سزار به جزیره ی انگلستان بازگشت. یعنی روزگاری که استخوان اسب ها و دیگر حیوان های بزرگ زمین را پوشانده بود. اندکی بعد روی همین خاک شهر لندن را بنا کرد. باید به دوران «تروای جدید» یا «دارالسلام جدید» و به دوران جنایت ها و گناهان پادشاه بازگشت که سوار بر اسب روی پرچم های دریده ی شاه آرتور و تن بی جان سربازان اون تاخت. آن پادشاه با زنی ازدواج کرد که می گفتند از میان امواج دریا بیرون آمد یا از توی یک تخم مرغ پا به جهان گذاشت؛ زنی با باله ی ماهیان و پر پرندگان و ترازویی در دست. کاردینال نظر داد که ازدواج آن شاه با آن زن، به هر حال معقول تر از ازدواج شاه امروزی با خانم آن بود.
(برنده جایزه من بوکر 2009) نویسنده: هیلاری مانتل ترجمه: علی اکبر قاضی زاده انتشارات: کتابسرای تندیس
نظرات کاربران درباره کتاب تالار گرگ - هیلاری مانتل
دیدگاه کاربران