دربارهی کتاب دختر سوم اثر آگاتا کریستی
کتاب "دختر سوم"، یکی از بهترین داستانهای پلیسی و جنایی خانم "آگاتا کریستی"، نویسندهی مشهور انگلیسی است و روایتی پرکشش و اسرارآمیز را برای مخاطب تشریح میکند.
داستان این کتاب نشر هرمس از جایی آغاز میگردد که دختری جوان، ناشناس و پریشانحال، وارد خانهی کارآگاه پوآرو میشود. وی پس از دیدار با "جرج" (خدمتکار منزل کارآگاه داستان) دلیل مراجعهی خود به این منزل را بیان میکند. دلیلی غیر معمول و شوکبرانگیز که هر شنوندهای را متعجب میسازد. در واقع او ادعا میکند که به احتمال زیاد، مرتکب چندین قتل شده است. قتلهایی که خود نیز از چگونگی و جزئیات آنها آگاه نیست. در نتیجه، قصد دارد با کمک و مشاورهی پوآرو، حقیقت ماجرا را کشف نماید.
بنابراین، جرج نزد پوآرو میرود و پس از تشریح قصد و منظور این دختر از مراجعهاش، او را به اتاق کارآگاه راهنمایی میکند. اما دختر به محض رویارویی با هرکول، از بازگو کردن مشکل خویش، پشیمان میشود. اصرارهای پوآرو نیز او را به بیان موضوع، ترغیب نمیکند. در ادامه، دختر ناشناس، از پوآرو عذرخواهی کرده و به سرعت از منزل او خارج میگردد. همین ملاقات کوتاه، تمامی فکر و ذهن پوآرو را به خود معطوف میکند. در نتیجه، وی تصمیم میگیرد که ضمن شناسایی هویت این دختر، تحقیقات خود را آغاز نماید. تحقیقاتی که پوآرو را با ماجراهایی پرکشش مواجه میسازد.
شخصیت اصلی این قصه، "هرکول پوآرو" نام دارد. مردی که در اغلب آثار پلیسی کریستی، نقش کارآگاه داستانها را ایفا میکند. او مردی بسیار باهوش و تیزبین است و با بهرهگیری از همین ویژگیهای منحصر به فرد خود، بسیاری از معماهای پیچیده را حل مینماید. معماهایی همچون حکایت دختر سوم که پر از رازهای نهفته و مهیج میباشد.
بخشی از کتاب دختر سوم آگاتا کریستی
کنار آرنج هرکول پوآرو فنجانی جوشانده قرار داشت که جرج برایش آورده بود. جرعهای نوشید و فکر کرد. سبک فکر کردنش برای خودش هم عجیب بود. تکتک افکار خود را مانند قطعات پازل انتخاب میکرد تا سرانجام این قطعات طوری کنار هم قرار بگیرند که تصویر روشن و منسجمی بهدست بدهند. در این لحظه نکتهی مهم انتخاب و جداسازی افکار بود. جرعهای نوشید، فنجان را روی میز گذاشت.
دستهایش را روی دستهی صندلی قرار داد و تامل کرد تا قطعات مختلف این معما یکبهیک به ذهنش بیاید. اگر همه را پیش ذهن حاضر کند میتواند از میان آنها انتخاب کند. آسمان، سبزهزارها، تصاویری با خطوطی مثل خطوط پوست ببر...
درد پاهایش در کفش ورنی. از آنجا شروع کرد. با دوست خویش خانم الیور در راهی قدم برمیدارد. نامادری. خودش را میدید که دستش روی نردههای خانهای قرار دارد. زنی برگشت، زنی که شاخههای هرز بوتهی گل سرخی را قطع میکند. برمیگردد و به او نگاه میکند؟ برای پوآرو در آن خانه چه چیز وجود دارد؟ هیچچیز. کپه مویی طلایی. درخشان مثل مزرعهی ذرت. طره موهایی حلقه حلقه یادآور موهای خانم الیور. پوارو لبخند خفیفی میزند. اما موهای خانم الیور هرگز به اندازهی موهای مری استاریک مرتب نبود. قابی طلایی دور صورتش که کمی برای این صورت بزرگ مینمود. یادش آمد که سر ردریک پیر گفته بود که مری به دلیل بیماریای که دارد میبایست کلاهگیس بگذارد. برای یک زن جوان سخت است.
خوب که فکر میکرد موهای مری رستاریک کمی غیرعادی زیاد بود، زیادی ثابت و زیادی منظم بود. به کلاهگیس مری استاریک فکر کرد –البته اگر کلاهگیس بوده باشد- چون میدانست که به هیچوجه نمیشود به حرفهای سر ردریک اطمینان کرد. موضوع کلاهگیس را در نظر گرفت. شاید اهمیتی در آن نهفته باشد. مکالمهی بین خودش و خانم رستاریک را در ذهن مرور کرد. حرف مهمی زده بودند؟ نه. به اتاقی فکر کرد که با هم وارد آن شده بودند. اتاقی بیهویت که ساکنان جدیدی تازه آن را اشغال کرده بودند. دو تابلوی روی دیوار. تابلویی از یک زن با لباس خاکستری. دهانی باریک. لبهای بههم فشرده. موهای قهوهای متمایل به خاکستری. همسر اول رستاریک. به نظر میرسید که...
کتاب دختر سوم از مجموعه هرکول پوآرو، به قلم آگاتا کریستی و ترجمهی مهتاب بخارایی در انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
- نویسنده: آگاتا کریستی
- مترجم: مهتاب بخارایی
- انتشارات: هرمس
نظرات کاربران درباره کتاب دختر سوم | آگاتا کریستی
دیدگاه کاربران