دربارهی کتاب یکی بود یکی نبود
کتاب "یکی بود یکی نبود"، اثر محمدعلی جمالزاده مجموعهای از داستانهای کوتاه و طنز "محمدعلی جمالزاده"، نویسندهی صاحبنام و معاصر را دربرمیگیرد. مجموعهای حاوی اصطلاحات و کلمات عامیانه و سرشار از ضربالمثلها و حکایات خواندنی که به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار میکند و مقصود و مفهوم نویسنده را به طور واضح به خواننده ارائه میدهد. این کتاب علاوه بر شش داستان کوتاه، مباحث و مطالب دیگری را نیز ارائه میدهد که همگی به گونهای در ارتباط با جمالزاده میباشند. داستانهای کتاب، تحت عناوین زیر هستند:
فارسی شکر است، رجل سیاسی، دوستی خاله خرسه، درد دل ملا قربانعلی، بیله دیگ بیله چغندر، ویلانالدوله
به عنوان مثال در داستان "فارسی شیرین است"، شخصیت اصلی داستان، مردی ایرانی میباشد که سالها به دور از وطن، در سرزمینی بیگانه روزگار گذرانده است. همین موضوع، از او مردی با ظاهری بیگانه ساخته. مردی که در برابر دیدگان هموطنانش، به اشتباه، فردی غیرایرانی به نظر میآید. حکایت پرماجرای او، به هنگام بازگشت به ایران، شکل میگیرد. بازگشتی که در بدترین زمان ممکن و در اوضاع نابسامان سیاسی ایران اتفاق میافتد. در این برههی زمانی، طبق دستور شاه، تمامی رفتوآمدها به شدت کنترل شده و افراد مشکوک دستگیر میشوند. راوی به وسیلهی کشتی به سوی ایران حرکت میکند و ...
بخشی از کتاب یکی بود یکی نبود
حکایت دوم
رجل سیاسی
میپرسی چهطور شد مرد سیاسی شدم و سری میان سرها درآوردم؟ خودت باید بدانی که چهار سال پیش مردی بودم حلاج و کارم حلاجی و پنبهزنی بود. روزی میشد دو هزار، روز میشد یک تومان درمیآوردم و شام که میشد یک من نان سنگک و پنج سیر گوشت را هر جور بود به خانه میبردم. اما زن ناقصالعقلم هر شب بنای سرزنش را گذاشته و میگفت «هی برو زه زه زه سر پا بنشین خایه بلرزان، پنبه بزن و شب با ریش و پشم تار عنکبوتی به خانه برگرد! در صورتی که همسایمان حاجعلی که یک سال پیش آه نداشت با ناله سودا کند کمکم داخل آدم شده و برو بیایی پیدا کرده .و زنش میگوید که همین روزها هم وکیل مجلس میشود با ماهی صدتومان دوهزاری چرخی و هزار احترام! اما تو تا لب لحد باید زه زه پنبه بزنی. کاش کلاهت هم یک خرده پشم داشت!»
بله از قضا زنم هم حق داشت، حاجعلی بی سر و پا و یکتاقبا از بس سگدوی کرده و شر و ور بافته بود کمکم برای خود آدمی شده بود، اسمش را توی روزنامهها مینوشتند و میگفتند «دموکرات» شده و بدون برو بیا وکیل هم میشد و مجلسنشین هم میشد و با شاه و وزیر نشست و برخاست هم میکرد. خودم هم دیگر راستش این است از این شغل و کار لعتنی و ادبار که بدترین شغلهاست سیر شده بودم و صدای زه کمان از صدای انکر و منکر به گوشم بدتر میآمد و هروقت چک حلاجیم رو بهدست میگرفتم بیادبی میشود مثل این بود که دست خرنری در دست پرفته باشم.
این بود که شب که دیگر زن بیچشم و رویم هم سرزنش را به خنکی رساند با خود قرار گذاشتم که کمکم از حلاجی کناره گرفته و در همان خط حاجعلی بیفتم. از قضا بختمان هم زد و خدا خودش کار را همینطور که میخواستم راست آورد. نمیدانم چه اتفاقی افتاده بود که توی بازارها هو افتاده بود که دکانها را ببندید و در مجلس اجماع کنید. ما هم مثل خر وامانده که معطل هش است مثل برق دکان را در و تخته کردیم مو افتادیم توی بازارها و بنای داد و فریاد را گذاشتیم و علم صلاتی راه انداختیم که آن رویش پیدا نبود. پیش از آنها دیده بودم که در این جور ...
فهرست کتاب یکی بود یکی نبود
- دیباچه
- فارسی شکر است
- رجل سیاسی
- دوستی خاله خرسه
- درد دل ملا قربانعلی
- بیله دیگ بیله چغندر
- ویلانالدوله
- مجموعه کلمات عوامانه فارسی
- پس از سی و سه سال
- جمالزاده و «یکی بود و یکی نبود»
- زندگینامهی سید علی محمدعلی جمالزاده
- فهرست اهم مقالات جمالزاده
- اسناد و نامهها
خرید کتاب یکی بود یکی نبود جمالزاده
کتاب یکی بود یکی نبود اثر محمدعلی جمالزاده از نشر علم، به همراه مجموعهای از کتب رمان را از فروشگاه آنلاین کتابانه خریداری نمایید.
- نویسنده: محمدعلی جمالزاده
- انتشارات: علم
نظرات کاربران درباره کتاب یکی بود یکی نبود
دیدگاه کاربران