دربارهی کتاب جنایت در شب آتشبازی
کتاب "جنایت در شب آتشبازی" روایتگر رمانی جنایی و معمایی میباشد که توسط داستاننویس مشهور انگلیسی، خانم "آگاتا کریستی" به نگارش درآمده است. این اثر، ماجراهایی پلیسی و هیجانانگیز را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
اصل داستان در پنجم نوامبر شکل میگیرد. شبی که به مناسبت برگزاری جشن گای، سرتاسر انگلستان مملو از سروصدا و ازدحام جمعیت است. میان این همه شلوغی، در آپارتمان یکی از محلههای کشور، بیوه زنی جوان به نام "آلن" به قتل میرسد. قاتل صحنهی قتل را به گونهای تدارک میبیند که مرگ خانم آلن، یک خودکشی بهنظر بیاید.
صبح روز بعد، ادارهی پلیس خبر خودکشی آلن را دریافت میکند و سربازرس جپ، به عنوان مامور پلیس، مسئول رسیدگی به این پرونده میشود. جپ، مطابق روال همیشگی، با پوآرو تماس میگیرد و او را همراه با خود به صحنهی قتل میبرد. پوآرو با استفاده از هوش و تواناییهای خود، تمامی جزئیات را سنجیده و از حقایقی بزرگ پرده برمیدارد.
شخصیت های اصلی داستان "هرکول پوآرو" و "جپ" نام دارند. پوآرو، کارآگاهی خصوصی و حرفهای است که از هوش و ذکاوت سرشاری برخوردار میباشد. جپ نیز، سربازرسی کاردان است و از دوستان صمیمی و قدیمی پوآرو به شمار میآید. وی همواره در حل پروندههای جنایی و پررمز و راز خود، از هرکول یاری میطلبد و کلیهی جزئیات تحقیق و بررسیهای صورت گرفته را در اختیار او قرار میدهد.
بخشی از کتاب جنایت در شب آتشبازی آگاتا کریستی
صبح روز بعد که جپ به منزل پوآرو رفت. به محض ورود با عصبانیت شدید کلاهش را روی میز پرت کرد و خودش را روی یک صندلی انداخت. غرولندکنان گفت:
- خب، در این ماجرا دخالتی ندارد.
- کی دخالتی ندارد؟
- پلندریث. تا نیمهشب داشته بازی میکرده. صاحب کلوب و زنش، یک فرماندهی نیروی دریایی که از مهمانان بوده و دو خدمتکار آنجا میتوانند شهادت بدهند. بیتردید باید فکر این را که او در این ماجرا دخالتی داشته، فراموش کنیم. با این همه خیلی دوست دارم بدانم چرا به خاطر آن کیف دستی که زیر پلهها بود آنقدر نگران و مضطرب شد. این چیزی است که تو از پس آن برمیآیی، پوآرو. همیشه دوست داری با استفاده از موارد پیشپاافتادهای که راه به هیچجا نمیبرند، مسائل را حل کنی. «راز کیف دستی کوچک». فکر کنم برایت الهامبخش باشد.
- میخواهم عنوان دیگری را به تو پیشنهاد کنم: «راز بوی دود سیگار.»
- بو؟ چه عنوان بیظرافتی! بهخاطر همین بود که بار اول که داشتیم جسد را بررسی میکردیم همهجا را بو میکردی؟ دیدمت و صدای فینفین کردنت را هم شنیدم. فکر کردم سرت سرما خورده.
-کاملا در اشتباه بودی.
جپ آهی کشید و گفت:
- همیشه فکر میکردم با سلولهای خاکستری مغزت کارت را انجام میدهی. نگو که سلولهای بینیات هم همانقدر به مال بقیه برتری دارند.
- نه ابدا. آرام بگیر.
جپ با بدگمانی ادامه داد:
- من که بوی هیچ سیگاری به مشامم نخورد.
- من هم همینطور دوست من.
جپ هاجوواج به او خیره شد. سپس سیگاری از جیبش درآورد و گفت:
- این از همان نوعی است ک خانم آلن مصرف میکرد: گاسپرز. شش تا از آن تهسیگارها مال او بودند. سهتای دیگر سیگارهای ترکی بودند.
- دقیقا.
- حتما دماغ شگفتانگیزت هم بدون آنکه آنها را دیده باشد این را میدانسته.
- خاطرت جمع باشد که دماغ من هیچ ربطی به این قضیه ندارد. دماغم چیزی را ثبت نکرده.
- ولی سلولهای مغزت خیلی چیزها را ثبت کردهاند، مگر نه؟
- خب، علایم خیلی مشخصی وجود داشتند؛ تو اینطور فکر نمیکنی؟
جپ از گوشهی چشم، نگاهی به او انداخت و گفت:
- مثلا چی؟ ...
کتاب جنایت در شب آتشبازی اثر آگاتا کریستی با ترجمهی حمیدرضا بلندسران توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
فهرست کتاب جنایت در شب آتشبازی
- آینهی مرد مرده
- جنایت در شب آتشبازی
- مثلث رودز
نظرات کاربران درباره کتاب جنایت در شب آتشبازی
دیدگاه کاربران