دربارهی کتاب جسدی در کتابخانه اثر آگاتا کریستی
کتاب "جسدی در کتابخانه" روایتگر رمانی جنایی و پلیسی است که توسط خانم "آگاتا کریستی"، داستاننویس جنایی و معروف انگلیسی، به نگارش درآمده است. شخصیت اصلی قصه، "جین مارپل" نام دارد؛ پیرزنی بسیار باهوش و تیزبین که همواره مسائل پیچیده را حل نموده و از رویدادهای جنایی، رمزگشایی میکند.
خانم "دالی" و شوهرش "آرتور کلنل بانتری"، در عمارت "گوسینگتون هال"، زندگی آرامی را سپری میکنند. دالی، پیرزنی بسیار پرانرژی و از دوستان صمیمی و قدیمی مارپل میباشد. آرتور، قاضی بخش و یکی از شناختهشدهترین افراد شهر محل سکونت خود است. "مری"، "اکلس"، "لوریمر" از جمله خدمتکاران منزل بزرگ و مجلل خانم و آقای بانتری هستند و امور مربوط به این خانه را به نحو احسن انجام میدهند.
داستان این کتاب انتشارات هرمس در یک صبح دلانگیز آغاز میشود؛ خانم دالی و همسرش در خواب عمیق هستند که درست در همین لحظه، مری با عجله به اتاق آنها آمده و خبری تکاندهنده و شوکبرانگیز را اعلام میکند. خبری در رابطه با کشف یک جسد در کتابخانهی گوسینگتون هال. این جسد، به زنی جوان با ظاهری بسیار زننده و جلف تعلق دارد؛ زنی که هیچ یک از ساکنان خانه، او را نمیشناسند.
آرتور به محض اطمینان از وقوع قتل و دیدن جسد، با ماموران پلیس تماس گرفته و به آنها گزارش میدهد. در مقابل، دالی، از این اتفاق، همچون ماجرایی سرگرمکننده و مهیج استقبال میکند. در نتیجه، ضمن تماس با جین مارپل، از او میخواهد که خود را به سرعت به خانهی آنها برساند و با استفاده از تواناییهای خود، به حقیقت ماجرا پی برده و قاتل را شناسایی کند.
بخشی از کتاب جسدی در کتابخانه آگاتا کریستی
فصل هفتم
از سوئیت جفرسون که خارج شدند، هارپر گفت:
- خب، درست یا غلط، انگیزهای پیدا کردیم، قربان.
ملچت گفت:
- اهوم. پنجاه هزار پوند، ها؟
- بله قربان، برای مبالغی خیلی کمتر از اینها هم آدمکشی داشتهایم.
- بله، ولی...
کلنل ملچت جملهاش را ناتمام گذاشت. ولی هارپر منظورش را فهمید.
- فکر میکنید در این مورد پول دخالتی ندارد؟ بله. من هم فکر نمیکنم موضوع سر پنجاه هزار پوند بوده باشد. حداقل تا اینجای کار بعید به نظر میرسد. ولی به هر حال باید بررسی شود.
- حتما.
هارپر ادامه داد:
- اگر آنطور که آقای جفرسون میگوید، خانم جفرسون و آقای گسکل مشکل مالی ندارند و مبلغ مناسبی دریافت کردهاند، بعید بهنظر میرسد دست به چنین قتل بیرحمانهای زده باشند.
- همینطور است. البته وضع مالیشان باید بررسی شود. خود من از ظاهر این گسکل خوشم نیامد. به نظرم آدم موذی و بیوجدانی است. ولی به صرف قیافه نمیتوان گفت مرتکب قتل شده.
- بله قربان. شخصا بعید میدانم کار یکی از این دو نفر باشد. تازه با توجه به حرفهایی که جوزی زد، چطور ممکن است این کار را کرده باشند. هر دو از ده دقیقه به یازده تا نیمهشب بریج بازی میکردهاند. امکان ندارد کار آنها باشد. گزینهی دیگری وجود دارد که به نظرم احتمالش خیلی بیشتر است.
ملچت گفت:
- دوستپسر روبی کین؟
- بله قربان. کسی که از دست دختره دلخور بوده. عقلش هم خوب کار نمیکرده. به نظر من از قبل از اینکه روبی اینجا کار کند، او را میشناخته. کسی که از برنامهی فرزندخواندگی اطلاع پیدا کرده و دیده این موضوع همهی برنامههایش را بهم میریزد. دیده دارد دختره را از دست میدهد و روبی به کلی وارد زندگی جدیدی میشود. کفرش درآمده و از عصبانیت عقلش از کار افتاده. دیشب مجبورش کرده بیاید بیرون که همدیگر را ببینند. سر این موضوع بحثشان شده، بعد پسره بهکلی دیوانه شده و زده دختره را کشته.
- تو کتابخانهی بانتری چکار میکرده؟
- به نظرم توجیح دارد. فرض کنیم بیرون بودند، مثلا تو ماشین پسره. پسره دختره را کشته و یکهو به خود آمده و متوجه شده که چه کار کرده. اولین چیزی که به فکرش رسیده...
کتاب جسدی در کتابخانه اثر آگاتا کریستی با ترجمهی مجتبی عبداللهنژاد توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
- نویسنده: آگاتا کریستی
- مترجم: مجتبی عبداللهنژاد
- انتشارات: هرمس
نظرات کاربران درباره کتاب جسدی در کتابخانه | آگاتا کریستی
دیدگاه کاربران