دربارهی کتاب قتل در زمین گلف اثر آگاتا کریستی
کتاب "قتل در زمین گلف"، یکی از کتابهای داستان خارجی آگاتا کریستی با تِم جنایی و پلیسی میباشد. شخصیتهای اصلی این رمان، "هرکول پوآرو" و "آرتور هستینگز"، دو دست قدیمی و صمیمی هستند. پوآرو، مردی بسیار تیزبین و زیرک است که به عنوان کارآگاه خصوصی، بسیاری از پروندههای جنایی و معماهای پیچیده را حل میکند. هستینگز نیز در این مسیر همراه همیشگی هرکول میباشد؛ در واقع اوست که به عنوان راوی، حکایتهای پرکشش و اقدامات تیزهوشانهی پوآرو در حل مسائل مختلف را برای مخاطب تشریح مینماید.
داستان در روزهای اوایل ماه ژوئن آغاز میشود. هستینگز به تازگی از پاریس به لندن بازگشته است و در خانهی مشترکش با پوآرو، اقامت دارد. او و پوآرو، در حال بررسی و مطالعهی نامههای کارآگاه داستان هستند که نظرشان به یک نامه جلب میشود؛ نامهای که از ویلایی معروف در کشور فرانسه، و توسط مردی پولدار و میلیونر به نام "پی.تی. رنالد" برای پوآرو ارسال شده است.
رنالد در طی متن این نامه، از موردی اضطراری و موضوعی خطرناک سخن میگوید؛ خطری که به علت آگاهی از رازی بزرگ، جان رنالد را به شدت تهدید میکند؛ رازی که نمیتوان آن را در نامه ذکر نمود. در ادامه، نگارنده از پوارو میخواهد که هرچه سریعتر نزد او آمده و با ارائهی مشاورههای مفید خود، مسالهای پیچیده را حل نماید.
بخشی از کتاب قتل در زمین گلف آگاتا کریستی
یک عکس
حرف دکتر آنقدر عجیب بود که ما همه یکه خوردیم. آنجا جسد مردی بود که ما میدانستیم با کاردی که فقط بیستوچهار ساعت قبل دزدیده بودند به قتل رسیده است. از طرفی دکتر دوران میگفت مطمئن است که این مرد اقلا چهلوهشت ساعت قبل فوت کرده است. واقعا عجیبتر از این چه میتوانست باشد؟
تازه داشتیم از تشخیص دکتر به خودمان میآمدیم که یک تلگراف برای من آوردند. نشانی آن از هتل به ویلا بود. بازش کردم. پوآرو خبر ورودش به مرلینویل با قطار 12:28 اطلاع داده بود.
به ساعتم نگاه کردم و دیدم فقط آنقدر وقت دارم که خودم را به ایستگاه برسانم و او را ملاقات کنم. بله. هیچچیز از این مهمتر نبود که فورا او را از وضعیت تکاندهندهی جدید آگاه کنم.
در دل گفتم ظاهرا پوآرو برای یافتن چیزی که در پاریس به دنبالش بوده با مشکلی روبهرو نشده است که به این زودی مراجعت کرده؛ فقط چند ساعتی وقت لازم داشته. نمیدانستم وقتی خبر جدیدی را که تازه اتفاق افتاده بود به او بدهم چه عکسلالعملی نشان خواهد داد.
قطار چند دقیقهای تاخیر داشت. من همانطور که روی سکوی ایستگاه بالا وپایین میرفتم و منتظر رسیدن قطار بودم، به فکرم رسید، برای اینکه زودتر زمان بگذرد، بد نیست بروم دربارهی مسافرانی که شب حادثه با آخرین قطار مرلینویل را ترک کردهاند چند سوال بکنم.
با رئیس باربرها تماس گرفتم. آدم خیلی باهوشی به نظر میرسید. خیلی زود توانستم مطلبی را که میخواستم با او در میان بگذارم. وقتی موضوع را فهمید با لحنی جدی گفت:
- واقعا برای پلیس ننگ است که اجازه دهد این راهزنها و آدمکشها از چنگ قانون فرار کنند و به سزای اعمالشان نرسند.
من گفتم شاید آن دو خارجی با قطار نیمه شب آنجا را ترک کردهاند. اما او به شدت این احتمال را رد کرد و گفت:
- اگر این طور بود، من حتما آنها را دیده بودم. چون مسافرانی که با آن قطار از اینجا رفتند بیست نفر بیشتر نبودند...
نمیدانم چه شد که ناگهان به فکرم رسید یک سوال دیگر هم بکنم: شاید نگرانی شدیدی که در لحن صحبت مارته دوبرویل بود...
به هر حال پرسیدم:
- موسیو رنالد چی؟ او که با آن قطار نرفت. رفت؟...
کتاب قتل در زمین گلف اثر آگاتا کریستی با ترجمهی محمدعلی ایزدی توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
فهرست کتاب قتل در زمین گلف
- یک همسفر
- تقاضای کمک
- در ویلای ژنویو
- نامهای با امضای بلا
- داستان خانم رنالد
- صحنهی جنایت
- خانم دربرویل، زن مرموز
- یک ملاقات غیرمنتظره
- آقای ژیرو سرنخهایی بهدست میآورد
- گابریل استانر
- جک رنالد
- پوآرو پارهای نکات را روشن میکند
- دختری با چشمان نگران
- جسد دوم
- یک عکس
- پروندهی برولدی
- باز هم تحقیق میکنیم
- ژیرو دست به کار میشود
- سلولهای خاکستری مغزم را بهکار میگیرم
- یک اظهارنظر شگفتانگیز
- پوآرو دست به اقدام میزند
- عشقم را پیدا میکنم
- مشکلات پیش رو
- جک را نجات دهید
- فرجام غیرمنتظره
- نامهای به دستم میرسد
- داستان جک رنالد
- پایان سفر
نظرات کاربران درباره کتاب قتل در زمین گلف
دیدگاه کاربران