دربارهی کتاب سرو غمگین اثر آگاتا کریستی
کتاب "سرو غمگین"، روایتگر رمانی جنایی و پلیسی است و حکایتی معمایی و پر رمز و راز را برای مخاطب تشریح میکند. "هرکول پوآرو"، یکی از شخصیتهای داستانی "آگاتا کریستی" است که در این رمان نیز حضور دارد. او مردی باهوش و زیرک میباشد و به عنوان کارآگاهی خصوصی، بسیاری از مسائل پیچیده و مبهم را حل مینماید.
"لورا"، پیرزنی ثروتمند و مهربان میباشد که سالها پیش همسرش را از دست داده است. او در عمارت "هانتربری" واقع در "میدنزفورد"، زندگی میکند. تنها اقوام این پیرزن، برادرزادهی او الینور کاترین کارلایل و همچنین "رادریک ولمن"، برادرزادهی شوهر مرحوم او هستند. زن و مردی جوان و برازنده که از قضا، قصد ازدواج با یکدیگر را نیز دارند. آنها به عنوان تنها وارثین لورا، در انتظار مرگ او هستند و با در نظر گرفتن ثروتی که از جانب لورا به آنها خواهد رسید، زندگی آیندهی خود را پایهریزی نمودهاند.
داستان از جایی آغاز میگردد که الینور نامهی عجیب و غیرمنتظرهای را دریافت میکند. نامهای از جانب شخصی ناشناس که او و نامزدش، رادریک، را از خطری احتمالی مطلع میسازد. نگارنده در طی نامه از شخصی سخن میگوید که با چاپلوسیهایش، لورا را شیفتهی خود ساخته است. این شیفتگی به حدی میباشد که احتمال دارد لورا تمام داراییهای خود را به او ببخشد. در نتیجه، وی از الینور و رادریک میخواهد که به فکر چارهجویی باشند.
زن و مرد جوان داستان در ابتدا تصمیم میگیرند که به نامه اهمیتی ندهند. اما خیلی زود از این تصمیم منصرف گشته و به سوی عمارت هانتربری حرکت میکنند. با ورود آنها به عمارت، ماجراهایی شوم و جنایی رخ میدهد؛ ماجراهایی معماگونه که فقط هرکول پوآرو میتواند پاسخی صحیح را برای آنها بیابد.
بخشی از کتاب سرو غمگین آگاتا کریستی
پوآرو با علاقه به صورت دراز و حساس رادریک ولمن نگاه کرد.
وضعیت عصبی رادی اصلا تعریفی نداشت. دستهایش میلرزید، چشمهایش کاسهی خون و صدایش گرفته و خشدار بود.
در حالیکه داشت به پایین به کارت پوآرو نگاه میکرد گفت:
- البته، اسم شما را شنیدهام، آقای پوآرو. ولی نمیدانم چرا دکتر لرد فکر میکنند در این مورد کاری از دست شما ساخته است! و به هر حال، این قضیه چه ربطی به ایشان دارد؟ ایشان پزشک عمهی من بودند اما، از این که بگذریم، کاملا یک غریبه به حساب میآیند. الینور و من تا قبل از ماه ژوئن که به آنجا رفتیم حتی ایشان را ندیده بودیم. رسیدگی به تمام این کارها مسلما به عهدهی سدون است.
هرکول پوآرو گفت:
- حرف شما از نظر حقوقی درست است.
رادی با ناراحتی ادامه داد:
- نه اینکه سدون قوت قلب زیادی به من میدهد. او به شکل آزاردهندهای گرفته و غمگین است.
- این عادت حقوقدانها است.
رادی در حالی که داشت کمی سرحال میآمد گفت:
- با این همه، ما بالمر را در جریان قرار دادیم. فکر میکنم در راس کار خیلی خوب باشد، مگر نه؟
هرکول پوآرو گفت:
- به انجام تلاشهای مذبوحانه مشهور است.
قیافهی رادی به شکل محسوسی درهم رفت.
پوآرو گفت:
- امیداوارم از اینکه برای کمک به دوشیزه الینور کارلایل تلاش میکنم ناراحت نشده باشید.
- نه، نه. البته که نه. ولی...
- ولی چه کاری از دست من ساخته است؟ میخواستید همین را بپرسید؟
لبخند سریعی روی صورت نگران رادی ظاهر شد، لبخندی با چنان جذابیت ناگهانی که باعث شد هرکول پوآرو به جاذبهی نامحسوس و ظریف او پی ببرد.
رادی با لحنی پوزشخواهانه پرسید:
- شاید مطرح کردن آن به این صورت کمی بیادبی باشد. ولی، درواقع... البته... نکته همینجاست. حاشیه نمیروم. چه کاری از دست شما ساخته است، آقای پوآرو؟
پوآرو گفت:
- من میتوانم دنبال حقیقت بگردم.
- بله.
رادی کمی مردد به نظر میرسید.
پوآرو گفت:
- ممکن است حقایقی را پیدا کنم که برای متهم مفید باشد.
رادی آه کشید.
- ای کاش میتوانستید!
هرکول پوآرو ادامه داد:
- نهایت آرزوی من است که مفید باشم. میتوانید برای کمک کردن به من بگویید دربارهی کل قضیه دقیقا چه فکر میکنید؟...
کتاب سرو غمگین اثر آگاتا کریستی با ترجمهی محمد گذرآبادی توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
- نویسنده: آگاتا کریستی
- مترجم: محمد گذرآبادی
- انتشارات: هرمس
نظرات کاربران درباره کتاب سرو غمگین | آگاتا کریستی
دیدگاه کاربران