دربارهی کتاب پنج خوک کوچک اثر آگاتا کریستی
کتاب "پنج خوک کوچک" روایتگر رمانی جنایی و معمایی است و داستانی پر رمز و راز و مهیج را در اختیار مخاطب قرار میدهد. شخصیت اصلی قصه، "هرکول پوآرو" نام دارد. او مردی بسیار باهوش و تیزبین است و به عنوان کارآگاه خصوصی و حرفهای در انگلستان فعالیت مینماید. اکثر شهروندان کشور، از موفقیتهای شغلی پوآرو، مطلع هستند و پروندههای جنایی و پلیسی او را پیگیری میکنند.
ماجرای داستان پنج خوک کوچک از جایی آغاز میشود که دختری جوان و ثروتمند با نام "کارلا لمارچنت"، به دیدار هرکول میرود. او تنها فرزند، "امیاس کرال" است. نقاشی مشهور و شناختهشده و خوشگذران در انگلستان که شانزده سال پیش به قتل رسیده است. براساس اخبار و اطلاعات روزنامهی آن زمان، این مرد توسط همسرش "کارولین"، و از طریق مسمومیت کشته شده. پس از مدتی، کارولین، طبق حکم دادگاه به حبس ابد همراه با کار سخت محکوم میگردد. اما یک سال بعد، در زندان از دنیا میرود. وی به هنگام مرگ نامهای را برای دخترش مینویسد. او در طی نامه مدعی میشود که بیگناه است و قاتل شخص دیگری میباشد.
در این برههی زمانی، کارلا، دختری پنج ساله و غرق در عالم کودکی خود بوده و از امور و اتفاقات اطرافش، هیچ اطلاعی نداشته است. وی هنگام مرگ مادرش، در مونترآل و نزد عمو و عمهی خود زندگی میکرده. تنها اطلاعات او در رابطه با والدینش، در همین حد بوده است که هر دوی آنها مردهاند.
هماکنون شانزده سال از این واقعه میگذرد. کارلا به تازگی از جزئیات مرگ پدر و مادر خود مطلع شده و نامهی مادرش را خوانده است. بنابراین، او نزد هرکول آمده تا از کارآگاه داستان درخواست کمک کند. وی سرسختانه معتقد میباشد که مادرش بیگناه بوده است. بنابراین از پوآرو میخواهد که با استفاده از هوش و تواناییهای سرشار خود، به بررسی جزئیات قتل پرداخته و با ارائهی دلایل قابل اتکا، قاتل اصلی را شناسایی نماید.
بخشی از کتاب پنج خوک کوچک آگاتا کریستی
این خوک فریاد میزد: «وای، وای، وای»
آپارتمان انجلا وارن مشرف بر پارک ریجنت بود. اینجا، در یک روز بهاری، نسیمی خوش از پنجرهی باز به داخل میوزید و اگر به خاطر غرش سرسامآور و مداوم رفتوآمد خودروها در پایین نبود، آدم خیال میکرد اینجا روستاست.
همین که در باز شد و انجلا وارن به داخل اتاق آمد، پوآرو از پنجره به طرف او برگشت.
اولین بار نبود که پوآرو با آنجلا ملاقات میکرد. قبلا هم یکبار در سخنرانی که این خانم در انجمن جغرافیایی سلطنتی داشت فرصتی برایش فراهم شد و شرکت کرد. به نظر او سخنرانی بسیار عالی بود. گرچه شاید به نظر اشخاص عادی کسلکننده بوده باشد. دوشیزه وارن بسیار روان صحبت میکرد. نه لکنت داشت، نه مکث کرد و نه حرفهایش تکراری بود. آهنگ صدایش بسیار موزون بود و بیاناتش هیچ ربطی به مسائل تخیلی و غیرواقعی، تمایلات ماجراجویانه و علایق افراطی دنیوی انسانها نداشت. او با استفاده از اسلایدهای بسیار عالی و واضح حقایق را به طور جدی، صریح، دقیق و فوقالعاده فنی بیان کرد و به نتایج خوبی رسید. هرکول پوآرو از ته دل سخنرانی او را پسندید و با خود گفت: «این زن مغز متفکری دارد.»
و حالا که از نزدیک این خانم را میدید، فکر کرد انجلا وارن بخوبی میتوانسته زن زیبایی باشد. اجزای چهرهاش متناسب اما کمی زمخت به نظر میرسیدند. ابروهای بسیار ظریف، چشمان قهوهای جذاب و نافذ، پوستی لطیف و سفیدرنگ و هیکلی چهارشانه داشت و طرز راه رفتنش اندکی به مردها شبیه بود.
هر چه بود، به خوک کوچکی که فریاد میزند «وای، وای، وای» شباهت نداشت. روی گونهی راستش یک جای زخم دیده میشد که باعث جمع شدن و بد شکل شدن پوست در آن نقطه شده بود. گوشهی چشم راستش اندکی پایین کشیده شده و چشمش را بدریخت کرده بود. اما کسی نمیتوانست تشخیص بدهد که دید آن نیز از بین رفته است. پوآرو تقریبا مطمئن بود طول مدتی که انجلا با این نقص بهسر برده آنقدر زیاد بوده که او دیگر به هیچوجه آن را احساس نمیکند. و به نظرش رسید از پنج نفری که در این بررسیها با آنها آشنا شده است، آنهایی که گفته میشد در شروع زندگی...
کتاب پنج خوک کوچک اثر آگاتا کریستی با ترجمهی محمدعلی ایزدی توسط انتشارات هرمس به چاپ رسیده است.
فهرست
فهرست کتاب پنج خوک کوچک
پیشگفتار: کارلا لمارچنت
کتاب اول
وکیل مدافع
دادستان
مشاور حقوقی جوان
مشاور حقوقی سالخورده
سربازرس پلیس
این خوک کوچک رفت به بازار
این خوک کوچک در خانه ماند
این خوک کوچک روست بیف خورد
این خوک کوچک هیچچیز نداشت
این خوک کوچک فریاد میزد «وای، وای، وای»
کتاب دوم
گزارش فیلیپ بلیک
گزارش مردیت بلیک
گزارش خانم دیتیشام
گزارش سسیلیا ویلیامز
گزارش انجلا وارن
کتاب سوم
نتیجه
پوآرو پنج سوال مطرح میکند
بازسازی
حقیقت
خاتمه
فهرست اعلام
- نویسنده: آگاتا کریستی
- مترجم: محمدعلی ایزدی
- انتشارات: هرمس
نظرات کاربران درباره کتاب پنج خوک کوچک | آگاتا کریستی
دیدگاه کاربران