بخشی از کتاب کف خیابون
وقتی از اتاق بازجویی بیرون آمدم، متوجه شدم در این مدت، سعید و مجید کارشان را رها کرده و از طریق مانیتور اتاق بغل، به من و پسره نگاه میکردهاند. دو نفری خسته نباشیدی گفتند و سعید ادامه داد: "پس چیزایی که دربارهی شما شنیده بودیم درست بوده!
خداییش بچهها اغراق نکردن دربارهی شما!"
مجید هم گفت: "حاج آقا این پسره چی میشه؟!"
گفتم: "سفارشش رو میکنم و تلاشم اینه که براشون زبون خیر بذارم. اما باید وارد مراحل قانونی و صدور حکم و اینا بشه. قطعا بازرسی و حفاظت وزارت دفاع از این پسره نمیگذرن و سروکارش به دادگاه نظام میافته با این که الان نظامی نیست. کلا مشکل و آسیبهای امنیتی، اخلاقی و حتی شغلی نیروهای شرکتی که از فیلتر قوی و مشخصی رد نمیشن خیلی زیاده. تازه ما الان دربارهی نیروهای رسمی هم مشکل داریم چه برسه به این مادرمردههای بیچاره! بگذریم. بچهها یه کاری کنین! کو عمار؟"
رفتم سراغ عمار به او گفتم: "بده بچههای تشخیصی، چهرهنگاری دقیق و کمخطا از دختری به نام ترانه دربیارن. علاوه بر چهره، خصوصیات تقریبی هیکل و قد قوارهش هم دربیارن. ثانیا همه چیز دربارهی آیدی ترانه، شماره و موقعیت مکانی و ... تا ظهر میخوام."
عمار نگاهی به ساعت دیواری انداخت و گفت: "چشم! من برم؟"
گفتم: "یا علی! هرچی زودتر بتونی خبرم کنی بهتره."
رو به سعید و مجید کردم و گفتم: "شماها چیکار کردین؟ خدا کنه مثل دیروز، امروز هم پروپیمون اومده باشین پیشم!"
مجید گفت: "میشه بیاین پای سیستم ما؟"
با هم پای سیستم شام رفتیم. در همین چند قدم، مجید گفت:" حاجی اگه میبینین کارای عمار زیاده، ما میتونیم بیشتر وقت بذاریما. قصد داریم جایی نریم و اگه شما اجازه بدین، شیراز بمونیم." ...
کتاب کف خیابون (جلد دوم) به قلم محمدرضا حدادپور جهرمی در انتشارات حداد به چاپ رسیده است.
- نویسنده: محمدرضا حدادپور جهرمی
- انتشارات: حداد
نظرات کاربران درباره کتاب کف خیابون 2 اثر محمدرضا حدادپور جهرمی
دیدگاه کاربران