کتاب ی - حسین جنتی

کتاب ی اثر حسین جنتی در سال 1394 در نشر فصل پنجم به چاپ رسیده است.

کتاب  ی دومین قدم حسین جنتی در ادامه ی کتاب "ن" می باشد. در این مجموعه شامل 38 شعر در قالب غزل نو سروده شده است. کتاب دارای فضای سیاسی و اجتماعی می باشد. اشعار جنتی کنایه و اعتراض به عصر امروز است. حسین جنتی در غزل هایش از تعابیری استفاده کرده است که مخاطب را تحت تأثیر قرار می دهد.

"حسین جنتی" شاعر خوش ذوق ایرانی است که در سال 1359 در ورامین به دنیا آمد. وی دارای تحصیلات دیپلم ادبیات می باشد. حسین جنتی موفق به کسب رتبه ی دوّم جشنواره ی هنرهای عاشورایی ورامین و برگزیده طلایه داران ره عشق می باشد. فعالیت های فرهنگی و هنری وی حجم سازی و نقّاشی است. مجموعه های «ن» و «ی» از آثار اوست. در این آثار حسین جنتی مکاتب شعری که در دنیای امروزی ادبیات ما به وجود آمده است را بررسی می کند.

برشی از متن کتاب

"گذشت خوبی ام از حد، به شک دچار شدند به احترام، کمی خم شدم، سوار شدند! . خودم به تیشه تزیین تراششان دادم، کجای کار غلط بود کردگار شدند؟! . عجب مدار ازین شهر، باده نوشانش، به شرحِ حرمت مِی بر سرِ منار شدند! . دلم ز آینه بودن به تنگ آمده است که یک به یک همه یاران من غبار شدند! . رفو کنید رفیقان من! چه روزنه ها که راه در دلِ هم یافتند و غار شدند! . حذر کنید رفیقان من! چه نجواها که من ندیده گرفتم، سرم هوار شدند! . چه کرم ها که لگدمالشان نکردی و حیف، که تا دمار در آرند از تو مار شدند! ....................................... "هشتاد وپنج"   به خیره گر همه لبخند بر لبان من است تو خود کنایه بخوان، خنده نیست، جان من است! . به طاقِ خانه ی من، این خموشِ آویزان، چراغ نیست، که خود طاقت و توان من است! . تو رعد و برق گمان کرده ای ولی به یقین صدا صدای ترک های استخوان من است! . نگاه کن به همین پرچم موافقِ باد، که استعاره ای از مردمِ زمانِ من است! . به جای مانده ام از همرهان، اگر دیدید، دلی روان پی قومی ست، کاروان من است! . مرا ز محکمه، اندوهِ هیچ بهتان نیست که حکم قطعِ سرِ سبز در دهانِ من است! ............................................ "هشتاد و شش"   قبول! هیچ نکشتیم و تار و مار نکردیم همین تفاوتمان بس که ما فرار نکردیم! . همین تفاوتمان بس که در چکاچک میدان به قدرِ وسع، سر از نیزه شرمسار نکردیم! . همین تفاوتمان بس که ما کلاغ نبودیم که قار قار عبث بر سرِ چنار نکردیم! . به رغم تنگی بسیار، ترکِ تنگه نگفتیم هم از غنیمت بر جای مانده بار نکردیم . ز ترسِ غرق ز فتوای خود عقب ننشستیم، چو موجِ حادثه آمد، کلک سوار نکردیم! .   که در به در پی سوراخ موش، موش نبودیم! که اکتفا به رجز خوانی و شعار نکردیم! . که بعدِ جنگ برای خموش کردنِ وجدان، سراغِ باده نرفتیم، زهر مار نکردیم!"

فهرست

• بیشه ای سوخته در قلب کویری ست، منم
• شعله ای در خانه دارم، ماه پندارد حسود!
• خوشا مراتب درویشان، که هو کشیدم و آهی رفت
• بسی خون می خورم جای شراب امروز بی یاران
• می کشتمت! وساطت ایمان اگر نبود
• آزاده باش و رنج فراوان مکش
• خوشا که "عشق" و "وطن" داستان ما باشد
• ای دل! مگر به لشکر جرار خورده ای؟!
• شکست می خوری ای دوست! اشتباه نمانی
• تا در همه جا، همره من، در تن من بود
• اول هر نامه "بسم الله" می گوید: نیا!
• از باب دوم ای ثمر بوستان، درآی!
• درخت گفت که: این زخم ها که بر کمرم هست
• از من مپرس صبر نمایان من کجاست
• از آن دریجه ی مسدود گل گرفته چه دیدی؟
• حالیا بار دگر چرخ سر کین افتاد
• نه وقت آن که به هر بستری تنی بگذارم
• هر چند مدتی ست که نانم نمی رسد
• بهشت چیست؟ اگر کمترین جزای تو نیست؟
• پیجیده نیست دین خداوند لایزال
• گفتیم: گل مگیر، مومن! دهان ماست!
• غم چیره گشت، توبه چه خواهد ز جان من؟
• حیرت مکن از روی سیاه و دل تنگم
• نگاه کن به زمین! ملک سوگواران است
• حرف حقیم، بر همه برخورده ایم ما!
• با زور نصیحت، سر بهتر شدنم نیست!
• دهان جربزه را سخت واگذاشته است
• مگرد بیهده! یک سکه ی سیاه ندارم!
• ایران من! ای هر که رسیده ست به جایی
• گذشت خوبی ام از حد، به شک دچار شدند
• به خیره گر همه لبخند بر لبان من است
• قبول! هیچ نکشتیم و تار و مار نکردیم
• مگر دوباره به فصل شکار برگردد
• مزن به ساز! درین گوشه شور و حال ندارم
• ما خسته ایم ! خسته به معنای واقعی!
• گذشته، گر چه به آیندگان وبالی نیست
• درختی کهن بودم و کم بار داشت

شاعر: حسین جنتی  انتشارات: فصل پنجم