کتاب نادرشاه اثر لارنس لاکهارت، جیمز فریز، ولادمیر مینورسکی و ... با تدوین و ترجمه ی صادق رضازاده شفق در نشر ثالث به چاپ رسیده است.
نادرشاه افشار از آن دسته افرادی است که در سرنوشت ایران زمین مؤثر بوده و اقدامات و سرگذشت وی چندین قرن است که جزء موضوعات جذاب و البته عبرتآموز تاریخ محسوب میگردد. مورخان و نویسندگان تاریخی بیشماری پیرامون این شخصیت، کتابها نوشته و قلمفرسایی نمودهاند؛ اما شاید تنها اثر جامع نگاشته شده توسط نگارندگان غیرایرانی، همین کتاب «نادرشاه»، نوشتهی لاکهارت است که مترجم محترم، دکتر رضازاده مشفق، نیز بر همین باور است. شخصیت نادرشاه از این جهت که همانند همای خوشبختی به هنگام بدبختیها، بر شانهی ملت ایران نشست و آنها را از فرو رفتن در انحطاط و سقوطی که شاهان صفویه عاملشان بودند، نجات داد؛ قابل توجه بوده و جای تأمل دارد. هرچند او و اقداماتش خالی از عیب و نقص نیست و ایرادهایی گاهاً جدی به آنها وارد است؛ اما زنده کردن روحیهی استقلال و زنده بودن حتی پس از وقایع فجیع همچون حملهی اسکندر و مغولان در ایرانیان، جایگاه او را نزد هر ایرانی با ارزش و قابل تقدیر مینماید. در کتاب نادرشاه که با ترجمهی دکتر رضازاده صورت گرفته است؛ در اقدامی جالب توسط مترجم محترم در ابتدا نقلهایی از چند منبع تاریخی خارجی را پیرامون نادرشاه و اقداماتش که خود مترجم آنها بوده را بیان داشته؛ سپس کتاب نادرشاه اثر لاکهارت را در ادامهی این مباحث گنجانده است.
این کتاب با دارا بودن بیست و شش فصل، از سقوط و انحطاط صفویه، مباحثی را آغاز نموده و با مطالبی چند از اصل و نسب نادر و جنگهایی که توسط او، با فرماندهی وی با عثمانیها و دیگران صورت گرفت؛ ادامهمییابد. تاجگذاری نادر که پس از شکست دادن افغانها انجام گرفت، شروطی که برای سلطنت خویش گذاشت تا لشکرکشیها و دیگر فتوحات او همچون لشکرکشی به هند نیز به تفصیل در این اثر تاریخی بیان شده است. در نهایت، در فصلی جداگانه، با عنوان «فاجعهی نهایی»، دفتر زندگی این مرد تاریخساز در این اثر بسته شده و سپس به تحلیل و بررسی اخلاق و اعمال نادرشاه پرداخته میشود. در آخرین بخش کتاب، مبحثی با عنوان «تاریخ زندگی نادر»، با نویسندگی جیمز فریزر که خود، نادرشاه را دیده و در برخی جنگهای او حاضر بوده است؛ با ترجمهی ابوالقاسمخان ناصرالملک که در سال 1321 با چاپ سنگی صورت گرفته را جهت تکمیل اثری جامع با محوریت زندگی نادرشاه آورده است. این کتاب جامع، اثری درخور و شایسته جهت مطالعهی تاریخ دوستان و همچنین منبعی مناسب برای محققان به شمار میآید.
برشی از متن کتاب
ذوالفقارخان حاکم فراه اللهیارخان ابدالی، دوست نادر را از هرات رانده و تا پای دیوار مشهد پیش آمده در آنجا ابراهیمخان، برادر نادر را در سیزدهم محرم 1143 (بیست و نهم ژوئیه 1730) شکست داده بود. نادر بیستون بیک افشار را در تبریز گذاشته، شتابان به جانب مشهد رهسپار شد، اما یاغیان ابدالی به ولایت خود بازگشته بودند. نادر به سوی شمال توجه و به تنبیه طوایف ترکمان یموت عزیمت کرد، اما تراکمه چون از نهضت او خبر یافتند به جانب خیوه گریختند. در اواخر ربیعالثانی (نوامبر 1730) نادر در مشهد به بازدید طوایفی که جدیداً از ایالات ایران کوچ داده بود؛ پرداخت. مجموع آنها به پنجاه و شش هزار خانوار بالغ میشد؛ مرکز ثقل ایران به طور آشکار به جانب شمال شرقی تمایل مییافت. نادر با جلادتی هرچه تمامتر ایلات نامطیع را فرمانبردار کرد و لشکر به جنگ ابدالیها برد، حسین غلیزایی قندهاری هم به آنها یاری میداد. نادر در چهارم شوال (دوازدهم آوریل 1731) به سه فرسخی هرات رسید، جنگی پرهیجان واقع شد، بعضی از افواج نادر به سمت بلخ متمایل شده، دستبردهایی به طوایف ازبک زدند و بعضی به جانب هلمند رانده در (گرشک بست) با قندهاریان مصاف دادند. آخرالامر افغانیان هرات، ذوالفقارخان را معزول و اللهیارخان را دعوت به حکمرانی کردند. اللهیارخان روز هجده صفر 1144 (بیست و دوم اوت 1731) از اردوی نادر خارج شده به هرات رفت. ولی چون به قوم خود رسید او نیز سر به شورش برداشت و باز آتش جنگ بالا گرفت. لشکر ایران در جنگهای گازران و کبوترخان بیست و یکم ربیعالثانی (بیست و سوم اکتبر 1731) فاتح شد ولی افاغنه به یاری طوایف بومی هزاره، اوبه را تسخیر کردند. عاقبت هرات در اول رمضان (هفده فوریه 1732) تسلیم شد. اللهیارخان به مولتان هند تبعید و طوایف ابدالی بعد از نظم و نسق جدید در فاصله سمنان و ابیورد توزیع گشتند. بعد ابراهیم خان برادر نادر با وجود دسایس حسین قندهاری، فراه را به دست آورد، نادر در نوزدهم رمضان (هفده مارس 1732) به سرکشی ولایات مسخّره خود روان شد. بنابر قول میرزا مهدیخان شاه طهماسب میگفت نادر را مملکتی جداگانه است و استرداد بلاد آذربایجان را احتیاجی به اعانت ایشان نیست. مخالفین پادشاه او را میداشتند که در زمان اشتغال نادر در خراسان از خود لیاقتی بروز بدهد. در جمادیالثانی 1143 (آخر دسامبر 1730) شاه از اصفهان عازم مقابله عثمانیان شد. از طریق همدان به تبریز رفت و حاکمی را که نادر نصب کرده بود؛ معزول کرد، با هجده هزار سپاه به تسخیر ایروان شتافت، لکن بعد از هجده روز محاصره چون آذوقهی اردوی او تمام شد از رود ارس گذشته خود را به سلطانیه رسانید، ورود افواج فارس، شاه را مستعد حمله کرد. در حوالی قوریجان در پنج فرسنگی شمال شرقی همدان به قشون عثمانی که سرداری آن با احمدپاشای بغدادی بود؛ زد.
فهرست
پیشگفتار سخنی در باب نادرشاه افشار نقل از تاریخ ایران در دورهی اسلامی نقل از تاریخ ادبی ایران کارهای نادر نقل از تاریخ ایران جلوس نادرقلی بر تخت شاهی ایران فتوحات نادر واپسین سالهای نادرشاه نقل از کتاب تاریخ هند نقل از کتاب افغانستان تاریخچهنادرشاه نقل از کتاب نادرشاه مقدمه در انحطاط و اصل و نسب نادر و عملیات بدوی او مناسبات نادر با طهماسب، فتح مشهد و جنگهای دیگر غلجاییها بیرون رانده میشوند نخستین اردوکشی نادر بر ضد عثمانی و جنگ وخیم طهماسب با عثمانیها و مخلوع شدنش تجدید نبرد با عثمانی و جنگ بینالنهرین جنگهای نادر تاجگذاری نادر متارکه بین ایران و عثمانی، روابط نادر با استرداد قندهار حمله به هندوستان لشکرکشی به هند ورود به دهلی از دهلی به نادرآباد لشکر کشی رضاقلی به ترکستان نیابت سلطنت رضاقلیمیرزا نخستین نبرد عمان لشکرکشی به ترکستان نبرد داغستان عملیات در خلیج فارس جنگ با عثمانی، لشکرکشی به بینالنهرین شورش در ایران 1157- 1156 تجدید جنگ با عثمانی فاجعهی نهائی اعمال و اخلاق نادرشاه تاریخ زندگی نادر نمایه
نویسنده
لارنس لاکهارت، متولد سال 1890 در لندن و درگذشتهی سال 1975، مورخ، نویسنده و ایرانشناسی است که حدود سی سال از عمر خود را در ایران زندگی نموده است. در واقع وی در ایران در شرکت نفت فعالیت داشته اما به دلیل سفرهای زیادی که به اقصی نقاط ایران داشته، عکسهای فراوانی گرفته به طوری که از طریق این عکسها میتوان اطلاعات نابی در مورد زندگی و مردم آن زمانها به دست آورد. وی علاوه بر اینکه از نویسندگان مجموعهی تاریخ ایران کمبریج بوده، دو کتاب نادرشاه و انقراض سلسلهی صفویه را نیز به رشتهی تحریر درآورده است.
- نویسندگان: لارنس لاکهارت - جیمز فریزر - ولادمیر مینورسکی و ...
- تدوین و ترجمه: صادق رضازاده شفق
- انتشارات: ثالث
نظرات کاربران درباره کتاب نادرشاه - لارنس لاکهارت
دیدگاه کاربران