![کتاب قزاق ها | تولستوی؛ نشر چشمه](./images/202404/17978-FF3C98FE-3FFB-4353-950F-5217C791B903.webp_190_0_80.webp)
کتاب رستاخیز (وزیری - جلد سخت) | تالستوی
- انتشارات : نیلوفر
- مترجم : سروش حبیبی
- تگ : کتاب رستاخیز
محصولات مرتبط
بخشی از کتاب رستاخیز
ساعت شش بعدازظهر بود که ماسلاوا به زندان، به بند زنان، یعنی به خانه اش برگشت. بعد از پانزده ورست راه پیمایی، روی قلوه سنگ های کوچه ها، سخت کوفته بود، و پاهایش که دیگر عادت به راه رفتن نداشت دردناک بود. به ویژه محکومیتی که هیچ گمانش نمی رسید جانش را گرفته بود. از اینها گذشته از صبح هیچ نخورده بود و سخت گرسنه بود.
در زندان که بود ضمن یکی از تنفس ها، که نگهبانان محافظش در حضور او نان و تخم مرغ پخته می خوردند آب در دهان گرداند و دانست که گرسنه است، اما تقاضای لقمه ای از آنها را شایسته ی شان خود نمی شمرد. سه ساعت بعد گرسنگی را از یاد برده بود و فقط احساس ضعف شدیدی داشت. در چنین حالی بود که حکم دادگاه را، که هیچ انتظارش را نداشت شنید. اول خیال کرد درست نشنیده است. نمی توانست شنیده اش را باور کند. نمی توانست میان خود و مفهوم محکوم به کار اجباری نسبتی بیابد. اما چون چهره ی قضات و اعضای هیات منصفه را دید که آرام بودند و جدی، و انگاری در این حکم چیزی که غیرعادی باشد نمی دیدند، برآشوبید و فریاد بی گناهی کشید. فغان اعماق دلش را به آسمان فرستاد. اما وقتی دید که شیون جانخراشش نیز طبیعی تلقی شد و همان چیزی بود که همه انتظارش را داشتند، و نمی توانست چیزی را عوض کند، به گریه افتاد، زیرا احساس کرد که باید به جور وحشتناک و بی رحمانه ای که بر او رفته است، چنان اسباب حیرتش شده است، گردن بگذارد. به ویژه تعجب کرد از اینکه این حکم ظالمانه را مردانی علیه او صادر کرده بودند که اغلب جوان بودند، نه پیر، از همان هایی که نگاهشان به او غالبا خوشرویانه و خواهنده بود. ...
مشخصات
- نویسنده لئو تولستوی
- مترجم سروش حبیبی
- نوع جلد سخت
- قطع وزیری
- نوبت چاپ 1
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 584
- انتشارات نیلوفر
![لئو تولستوی](./images/202401/86305-CA873359-FC97-433B-9370-AB76EDD0AE71.webp_450_0_80.webp)
نظرات کاربران درباره کتاب رستاخیز (وزیری - جلد سخت) | تالستوی
دیدگاه کاربران