کتاب شال آبیات را دوست دارم اثر شوریده افلاکی میباشد که توسط انتشارات شانی به چاپ رسیده است.
مجموعه شعری با اشعار سپید و امروزی، در قالب عاشقانههایی که در اکثر قطعات، روی سخنش با مخاطبی خاص است، مخاطبی که نمیدانیم واقعی است یا آرمانی اما به هر صورت که باشد، نگاه عاشق به او نگاهی از دور است، گویا فاصلههایی هستند که چه واقعی و چه احساسی، پر نشده و شاعر این دردها را میسراید و شکوه میکند (اگر همین امروز/ با نرگس/ به دیدارم نیایی/ عطر گلایلات/ فردای پاییز/ زیر خروارها خس/ به مشامم نخواهد رسید)، گاه به توصیف معشوقش پرداخته (طلوع نگاهت را/ بر پرده خیال/ مواج میبینم/ لبخندی شکفته به مهر/ گیسوانی پریشان به سحر/ برفراز سینهات/ جفتی کبوتر آشیان دارند...) و گاه از داشتن معشوق و لذتهایش میگوید: (اگر عکاس بودم/ روی چشمهایت زوم میکردم/ ناغافل از لبت میگرفتم/ و لبخندت را سر میکشیدم/ تا برادران لومیر/ از صنعت خود، لذت ببرند). حس و حالی که به خواننده میدهد و او را در جریان یک عشق پاک زمینی میگذارد؛ خواندنی و خواندنیست. شوریده افلاکی، با نام اصلی رضا رحیمپور، تا کنون پنج مجموعه شعری به چاپ رسانده که لب خاموش، شهد شعر، سکوت پاییز، شال آبیات را دوست دارم و خیانت نامحسوس را شامل میشوند. در «شال آبیات را دوست دارم» حدود پنجاه قطعه عاشقانه به مخاطب عرضه شده است. گفتنی است شوریده افلاکی، با اصالتی خرمآبادی، اما ساکن کرج است و فارغالتحصیلی مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه علامه طباطبایی را در کارنامه دارد.
برشی از متن کتاب
فقط شاملو میفهمد: اگر عکاس بودم روی چشمهایت زوم میکردم ناغافل از لبت میگرفتم و لبخندت را سر میکشیدم تا برادران لومیر از صنعت خود لذت ببرند اگر نقاش بودم نگاههایت را به سمت خود میکشیدم گونههایت را میگرفتم و موهایت را پر پشت میکردم تا پیکاسو علم پرتره را بازآموزد چه کنم که شاعرم و این را فقط شاملو میفهمد که من شیدا هی بیایم از تو بگویم و هی دیگران عاشقت شوند رهایم نکن : رهایم نکن من این زندان را دوست دارم و به میلههایش دخیل بستهام نه جنگل میخواهم نه کوه و نه ماه کنج دلت همه اینها را دارم آسمان را نشانم نده من بال پرواز ندارم هر راهی که راهیام کنی جز به جهنم راه ندارد رستگار: نمنم باران که بارید بارانیات را بپوش از صبح روستا تا غروب کوهسار را قدم بزن و بلندیهای ده را بالا بکش به چشمه که رسیدی نگاهش کن شاید از تشنگیاش بکاهی از آب بگذر تا حسابت با خدا پاک شود پهلوی تپهها را بشکاف و قدری صبر کن قرار ما همان جاست زیر رنگینکمان به خورشید لبخند بزن و باران را ببوس اگر دیر کردم دلگیر نباش کنار درختان سیب برو اما هوسها را از خود دور کن شاید رستگار شویم
فهرست
شکستناپذیر کاش میدانستی تو دیگر برنمیگردی قربانی فقط شاملو میفهمد رهایم نکن رستگار روانی بستر دل نقره میخواهی چه کار! شال آبیات را دوست دارم ….. نفس بکش رنگینکمان برگرد عاشق که باشی بوسهگاه فرشتگان صبر کن بهار خاطراتت را ببر فروغ هم روزگار تو را داشت بهار تا ابد تعطیل آسوده بخواب صبور باش تنهاترین بیاعتماد خداحافظ تان من رفتم پدرسوخته دروغ گو چه کنم حسادت میکنم تو که نباشی چشمهایت را نبند خورشید چه کاره باشد بگو که حالت خوب نیست آن شب که رفتی اتفاق خجسته مولود عشق خواستنی شیرین زنده است تاتو در کوچه باغ خیال چهار فصل زندگی بخت خفته تسکین درد از این شهر برو شانه نکش سنگلاخ پرواز قدیس
شاعر: شوریده افلاکی انتشارات: شانی
نظرات کاربران درباره کتاب شال آبی ات را دوست دارم
دیدگاه کاربران