![کتاب رسوس | اوریپید](./images/202402/11930-55E75617-13A4-45D7-ADA2-9E9AA365028E.jpg_190_0_80.webp)
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب کسی میآید
کتاب کسی میآید، نمایشنامه ای خواندنی در باب زندگی مشترک یک زوج میباشد. یون فوسه، نویسندهی کتاب، داستان زندگی این زوج را با استفاده از جملاتی کوتاه و بریده بریده، برای مخاطب تشریح میکند. قالب این نگارش، در طول کتاب، به طور کامل، توسط مترجم رعایت شده است.
داستان از سه شخصیت، تشکیل میشود. شخصیتهای اصلی آن، یک زن و شوهر سی و پنجاه ساله هستند. نفر سوم نیز یک مرد غریبه میباشد. مردی که به هنگام ورود به داستان، زندگی این زوج را به شدت تحت تاثیر قرار میدهد.
زوج داستان، از افکار و عقایدی خاص و ویژه برخوردارند؛ آنها هر شخصی غیر از خود را همچون، مزاحمی پر دردسر، میبینند؛ مزاحمی که مانع بزرگی را در مسیر خوشبختی و سعادت آنها ایجاد خواهد کرد. زن و شوهر قصه، تمایل بسیار زیادی به تنهایی دارند و به دنبال راهی برای تحقق همین موضوع در زندگی خود هستند. بنابراین، با تکیه بر چنین تفکراتی، خانهی قدیمی و کهنهای را خریداری میکنند. خانهای بزرگ که به ساحل نزدیک است. این خانه، در منطقهای دور افتاده قرار دارد و هیچ ساختمان و خانهی دیگری در اطرافش ساخته نشده است.
در ابتدای نمایشنامه کسی می آید،میخوانیم که زوج قصه، برای اولین بار وارد منزل جدیدشان میشوند و با ذوق و شوقی وصف ناشدنی، تمامی زوایای آن را بررسی مینمایند. آنها مدام از تنهایی خود، و دورافتادگی محل سکونتشان، اعلام رضایت میکنند. از اینکه در طول مسیر خانه، با کسی روبرو نشدهاند، بسیار خوشحال و خرسند هستند. اما زن همواره نگران و مضطرب است. مضطرب از اینکه احتمال دارد، کسی به منزلشان بیاید. او مدام این احساسات خود را بر زبان میآورد و از آن، ابراز نگرانی میکند.
بخشی از کتاب کسی میآید
سکوت. شوهر روی کاناپه به پهلو میشود، روبهروی زن است، او را نگاه میکند.
شوهر: (هراسان)
میشنوی
من چیزی بیرون میشنوم
او بیرون است
او اینجاست
پشت پنجره
زن: (آرام)
من هیچچیز نمیشنوم
من فقط قلب تو را میشنوم
که میتپد
من صدای ترس تو را میشنوم
شوهر: من به وضوح صدای پا
میشنوم
من صدای کسی را
بیرون میشنوم
او از اینجا نرفته
نه
او بیرون است و دور خانه میگردد
هر دو گوشهایشان را تیز میکنند
زن: (کمی تسلیم شده)
شاید کسی آنجاست
یعنی او نرفته
و اکنون دور خانه میگردد
او مدام دور خانه میگردد
(سکوت)
اما درواقع مهم نیست
او مزاحم ما نیست
حتی اگر اینجا بماند
و دور خانه بگردد
(پافشاری میکند)
مزاحم ما نیست
(آرام)
چون اکنون من و تو
با هم تنها هستیم
(ناامید)
ما اکنون با هم هستیم
تنها
من در کنار تو
شوهر: (هراسان)
او مدام دور خانه میگردد
من صدای او را میشنوم که مدام راه میرود
و به زودی در حیاط میایستد
او نخواهد رفت
او همیشه برمیگردد
باز هم و همیشه
برمیگردد
شوهر بلند میشود. در گوشهی کاناپه مینشیند. زن بلند میشود و کنار او مینشیند. زن شوهر را با دلهره نگاه میکند.
زن: (ناامید)
پس یعنی او همیشه
برمیگردد
او همیشه برمیگردد
تو چگونه میتوانی این را بگویی
شوهر: او گفت که میرود
اما نرفت
همینجا ماند
او همیشه برمیگردد
زن: ولی این غیر ممکن است
او گفت ما را
کمی تنها میگذارد
که میرود و
دیرتر
برمیگردد
ما را تنها میگذارد
شوهر: و حالا او برگشته
(کمی جسور میشود)
اما در قفل است
زن: تو مطمئن هستی که کسی
اینجاست
جلوی خانه
شوهر با سر تایید میکند
شوهر: (جسور میشود)
من میروم
(از جایش بلند میشود، وارد آشپزخانه میشود، برمیگردد، زن را با ناامیدی نگاه میکند. با صدای آرام)
او اینجا در حیاط است
من او را دیدم
از پنجرهی آشپزخانه
زن: ولی او میگفت که دارد میرود
(زن شوهرش را با وحشت نگاه میکند. سکوت)
تو واقعا مطمئن هستی که کسی
آنجاست
شوهر با سر تایید میکند. به سوی کاناپه میرود، در کنار زن مینشیند، او را نگاه میکند
شوهر: (شاکی)
او دوباره اینجاست
و تو
هنوز نیامده
برای خودت یک دوست پیدا کردی
تو خوب کار خودت را کردی...
کتاب کسی میآید دوازدهمین جلد از مجموعهی دور تا دور دنیا؛ نمایشنامه، به نویسندگی یون فوسه و ترجمهی تینوش نظم جو در نشر نی به چاپ رسیده است.
- دور تا دور دنیا؛ نمایشنامه 12
- نویسنده: یون فوسه
- مترجم: تینوش نظم جو
- انتشارات: نی
مشخصات
- نویسنده یون فوسه
- مترجم تینوش نظم جو
- نوع جلد نرم
- قطع جیبی
- نوبت چاپ 5
- سال انتشار 1397
- تعداد صفحه 142
- انتشارات نشر نی
نظرات کاربران درباره کتاب کسی می آید | یون فوسه
دیدگاه کاربران