محصولات مرتبط
دربارهی کتاب آنتیگون
شخصیت اصلی نمایشنامه، دختری است به نام آنتیگون است که فرزند "اودیپ"، پادشاه شهر تب، میباشد.
اصل ماجرای نمایشنامه، پس از مرگ اودیپ و شروع دورهی سلطنت پسران او یعنی برادران آنتیگون "اته اوکل" و "پولینیس" است. طبق قوانین، اته اوکل و پولینیس، هر یک، به نوبت، می توانند یک سال بر شهر حکومت کنند. پس از اتمام این مدت، دیگری بر تخت مینشیند و این چرخه تکرار میشود.
ابتدا، اته اوکل، برادر بزرگتر، حکومت را در دست میگیرد. اما پس از پایان دورهی فرمانرواییاش حاضر نمیشود که تاج و تخت را به برادرش تحویل بدهد. در سویی دیگر نیز، پولینیس به منظور از بین بردن برادرش، با هفت شاهزادهی بیگانه متحد میگردد.
در نتیجه، جنگی خونین میان دو برادر، شکل میگیرد؛ در طی این جنگ، اته اوکل و پولینیس، هر دو به دست یک دیگر کشته میشوند. پس از مرگ این دو مرد، "کرئون"، دایی آنتیگون، به پادشاهی میرسد. در این دورهی زمانی، آنتیگون، با "همون"، پسر کرئون، نامزد میباشد و قرار است که در آیندهای نزدیک با او ازدواج کند. کرئون با در دست گرفتن حکومت، تصمیماتی مهم را اتخاذ میکند؛ تصمیماتی که خشم و مخالفت آنتیگون را برمیانگیزد و روایتهای خواندنیای را به وجود میآورد.
بخشی از کتاب آنتیگون
آنتیگون: چرا میخوای منو ساکت کنی؟ چون میدونی که حق با منه؟ خیال کردی من از چشمات نمیخونم که میدونی؟ تو میدونی حق با منه، ولی هیچ وقت اقرار نمیکنی، چون مثل سگی که از استخونش دفاع میکنه، داری از خوش بختی مورد نظرت دفاع میکنی.
کرئون: از خوش بختی تو و خودم، آره احمق!
آنتیگون: شماها همهتون با این خوش بختیتون دارین حالم رو بهم میزنین! با این زندگیتون که به هر قیمتی که شده باید دوستش داشته باشین. مثل سگهایی که هر چی دم دست شون باشه لیس میزنن. اگر سخت گیر نباشی تا آخر عمر شانسهای کوچیک میآری. اما من همه چیز رو میخوام، همین الان – باید هم کامل باشه – وگرنه رد میکنم! من نمیخوام قانع باشم، نمیخوام خودم رو به یه چیز مختصر راضی کنم، که اونم تازه اگر دختر خوبی باشم بهم بدن. امروز من میخوام مطمئن شم که همه چیز رو بهم میدن و این همه چیز هم باید مثل بچگیهام زیبا باشه وگرنه ترجیح میدم بمیرم.
کرئون: شروع کن، مثل پدرت شروع کن!
آنتیگون: مثل پدرم، بله! ما از اون آدمهایی هستیم که مسائل رو تا آخر مطرح میکنن، تا اون جایی که دیگه کوچکترین امیدی زنده نمونه، حتی یه امید کوچیک که خفه نکرده باشیم. ما از اون آدمهایی هستیم که هر جا به امید شما، امید عزیز شما، امید کثافت شما بربخوریم، میپریم روش و خفهاش میکنیم!
کرئون: ساکت شو! کاش میدونستی وقتی این حرفا رو میزنی چقدر زشت میشی.
آنتیگون: بله، من زشتم. فریاد زدن، بالا پریدن، گیس کشی، این کارا پسته، مگه نه؟ بابا فقط بعدش زیبا شد، وقتی مطمئن شد پدر خودش رو کشته و با مادرش خوابیده و هیچی، دیگه هیچی نمیتونه نجاتش بده. اون وقت دیگه به آرامش رسید، لبخندی نشست رو صورتش و زیبا شد. همه چی تموم شده بود. دیگه فقط باید چشماش رو میبست تا شماها رو نبینه! آه! قیافههای شما، قیافههای بدبخت شما که دنبال خوش بختی هستین! شماها زشتین، حتی زیباترینتون. همهتون گوشهی چشمتون یا گوشه لبتون یه چیز زشت دارین. خودت همین الان گفتی، کرئون، آش پختن. شماها همهتون شبیه آشپزهایین!
کرئون: (بازویش را محکم میفشارد.)
بهت دستور میدم که فوری ساکت شی، میشنوی چی میگم؟
آنتیگون: تو بهم دستوری میدی، آشپز؟ خیال کردی میتونی دستوری به من بدی؟
کرئون: سراسر پر آدمه. میخوای خودت رو نیست و نابود کنی؟ صدات رو میشنون.
آنتیگون: بهتر، درا رو باز کن تا همه صدام رو بشنون!
کرئون: (میکوشد به زور دهان او را ببندد.)
خدایا! بالاخره میخوای ساکت شی یا نه؟
آنتیگون: (دست و پا میزند.)
یالا زود باش آشپز! نگهبانات رو صدا کن!
در باز میشود. ایسمن وارد میشود.
ایسمن: (با فریاد).
آنتیگون!
آنتیگون: تو دیگه چی میخوای؟
ایسمن: آنتیگون، من رو ببخش! میبینی آنتیگون، منم اومدم، منم شجاعم، باهات میآم.
آنتیگون: با من کجا میآی؟…
کتاب آنتیگون بیست و دومین جلد از مجموعهی دور تا دور دنیا؛ نمایشنامه، به نویسندگی ژان آنوی و ترجمهی احمد پرهیزی در نشر نی به چاپ رسیده است.
- دور تا دور دنیا؛ نمایشنامه 22
- نویسنده: ژان آنوی
- مترجم: احمد پرهیزی
- انتشارات: نی
مشخصات
- نویسنده ژان آنوئی
- مترجم احمد پرهیزی
- نوع جلد نرم
- قطع جیبی
- نوبت چاپ 7
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 122
- انتشارات نشر نی
نظرات کاربران درباره کتاب آنتیگون | ژان آنوی
دیدگاه کاربران