کتاب سلوک به سوی صبح | هرمان هسه

بخشی از کتاب سلوک به سوی صبح هرمان هسه

حالا کار باز صورت دیگری گرفته است و من هنوز نمی‌دانم که این تغییر وضع مرا در راستای حل مشکلم پیش می برد یا نه. این قدر هست که ماجراجویی بر من گذشت و با چیزی رو به رو شدم که هیچ انتظارش را داشتم؟ مگر نه احساس حدوثش را از پیش در دل داشتم و به آن امید بسته بودم و به همان اندازه نیز از آن بیمناک بودم؟ چرا، و با این حال ماجرا سخت شگفت‌آور و نامحتمل بود.

چه بسیار، بیست بار یا بیشتر، در ساعاتی که به نظرم مساعدتر می نمود به کوچه ی زایلر گرابن رفته و از جلوی عمارت شماره ی 69 الف سلانه سلانه گذشته بودم و بارهای آخر همیشه با این فکر در سر که" فقط همین یک بار هم بخت خود را می‌آزمایم و اگر نتیجه ای نگرفتم دیگر هرگز باز نمی‌گردم." و با این همه بارها بازگشتم. عاقبت پریشب آرزویم برآورده شد، آن هم چه جور!

چون به عمارتی نزدیک شدم که اکنون اندود خاکستری رنگ به سبز آمیخته ی دیوارش و هر برجستگی و هر شکاف آن را می شناختم، نغمه ی ترانه ای یا آهنگ رقص ساده ای شنیدم که سوت زده می شد و از یکی از پنجره های بالایی عمارت می آمد‌. ترانه ای بود که بر لب همه ی جوان ها بود. هنوز مشکلم گشوده نشده بود، اما گوش تیز کردم‌. لحن ترانه هشدارم می داد و مثل این بود که خاطره ای می خواست خود را از سکون و سکوت خواب دلم واکند و سر بردارد.

کتاب سلوک به سوی صبح به قلم هرمان هسه ، یکی از ترجمه های سروش حبیبی است که از نشر ماهی به چاپ رسیده است.

• نویسنده: هرمان هسه
• مترجم: سروش حبیبی
• انتشارات: ماهی