محصولات مرتبط
بخشی از کتاب سکوت دریا
از سفر که بازگشت، او را ندیدیم.
اما از آمدنش خبر داشتیم، زیرا خیلی چیزها شما را از حضور میهمانی نامرئی در خانه تان آگاه می کند، حتی اگر او را به چشم نبینید. ولی چند روزی، بسی بیش از یک هفته، به هیچ وجه خود را نشان نداد.
موضوعی را اقرار بکنم؟ این غیبت او مایه ی آسایش خیال من نشد. به او می اندیشیدم، اما نمی دانم تا چه اندازه به دور از دریغ به دور از تشویش. نه برادرزاده ام از او حرفی می زد و نه من. اما بعضی شب ها که صدای خفه ی گام های ناموزون افسر آلمانی را از طبقه ی بالا می شنیدیم، از حرکات لجوجانه ی تند و تیز و ناگهانی دختر هنگام بافندگی، و از خطوط محوی که به چهره اش قاطعیتی آمیخته با انتظار می داد، دانستم که او هم ذهنش خالی از افکار مشابه من نیست.
روزی برای کاری اداری_اظهاریه ی لاستیک اتومبیل_ مجبور شدم به ستاد فرماندهی آلمانی ها بروم. داشتم فرم مربوط را پر می کردم که ورنر ایبرناک از دفترش بیرون آمد. ابتدا مرا ندید. با گروهبانی که پشت یک میز کوچک، کنار آیینه ی دیواری بزرگ، نشسته بود صحبتی کرد. صدای نجواگر خفه ی او را شنیدم و گرچه کارم انجام شده بود، بی آن که دلیلش را بدانم، از آنجا نرفتم و با کنجکاوی زیاد در انتظار نتیجه ی نامعلومی ماندم. چهره اش را در آیینه می دیدم؛ پریده رنگ و رنجور می نمود.
کتاب سکوت دریا به قلم ورکور و ترجمهی ژرژ پطرسی در نشر ماهی به چاپ رسیده است.
- نویسنده: ورکور
- مترجم: ژرژ پطرسی
- انتشارات: ماهی
نظرات کاربران درباره کتاب سکوت دریا اثر ورکور
دیدگاه کاربران