محصولات مرتبط
دربارهی کتاب بیوهها نشر ماهی
کتاب بیوهها روایتگر رمانی غمانگیز و تاثیرگذار است که داستانی خواندنی را دربارهی ظلم و ستم صاحبان قدرت علیه مردم رنجکشیده تشریح میکند.
شخصیت اصلی قصه، "سوفیا آنگلوس" نام دارد. او همراه با خانوادهاش در روستایی کوچک زندگی میکند؛ روستایی که توسط حکمرانانی ظالم اداره میگردد. همواره مردان این منطقه، به طور ناگهانی ناپدید گشته و پس از مدتی جنازههایشان بر روی رودخانه پیدا میشوند. جنازههایی با وضعیت اسفبار؛ به طوری که هویت صاحبانش، غیر قابل تشخیص هستند.
در واقع، این خود حکمرانان روستا هستند که مردان را ربوده و سپس آنها را در راستای اهداف سیاسی خود، و جهت شرکت در جنگ وادار میسازند. پس از کشته شدنشان نیز، اجسادشان را در رودخانه رها میکنند.
تحت چنین شرایطی، زنان و کودکان روستا، هر روز جهت یافتن ردی از گمشدگان خود به رودخانه میروند و در اکثر مواقع جنازههایی را پیدا میکنند. اما دولت همواره، به بهانهی عدم امکان شناسایی جنازهها، آنها را به روستاییان تحویل نداده و شخصا و بدون حضور اهالی، پیکران بیجان و بی هویت را به خاک میسپارند.
سوفیا نیز از جمله زنانی است که پدر، همسر و پسرانش گم شدهاند. با پدیدار شدن هر جسدی بر روی آب رودخانه، بدون آنکه حتی نگاه گذرایی به جسد بیندازد، به ادارهی پلیس رفته و مدعی میشود که پیکر یافته شده متعلق به یکی از اعضای خانوادهی او است؛ عملی که موجب خشم نیروهای ارشد پلیس میگردد و ماجراهایی خواندنی را خلق میکند.
بخشی از کتاب بیوهها
گروهبان گفت: «حسبالامر شما همهشان را جمع کردهام، جناب سروان.»
ستوان نیم نگاهی کم و بیش سرد به زن انداخت و گفت: «ضمنا بهشان اطلاع داده شده که خبرنگاری هم حاضر خواهد بود.»
«بقیه چی؟»
«همه آمادهاند، قربان.»
«پس برویم تو.»
مدرسهی روستا یک اتاق بزرگ بود، تنها جایی که گنجایش این همه آدم را داشت، البته به جز کلیسا. پدر گابریل برایشان توضیح داده بود که اهالی روستا یکشنبهها و حتی شبها کار کرده و خودشان این مدرسه را ساخته بودند. وقتی همهچیز آماده شده بود، دولت بودجهای برای نقاشی ساختمان داده و بعد هم یکی از کارمندان عالیرتبهی وزارت آموزش آمده بود تا ساختمان را افتتاح کند. از آن موقع به بعد، این سالن محل برگزاری جشنها، نمایشگاهها، مجالس رقص و جلسات اداری و سیاسی بود. حالا سالن پر از زن بود. سیوهفت زن دادخواستدهنده در سکوتی محض نشسته یا ایستاده بودند. با همان آمیزهی نفرت و بیاعتنایی همیشگیشان به مردان نظامی نگاه میکردند، کاملا از دور و با این همه صمیمی. ظاهرا حضور یک زن در میان سربازان هم تاثیری بر آن زنان نداشت. او از آن سوی کوهها آمده بود و لباسهایی به تن داشت که آنها شکل و رنگ و مدلشان را تا به حال ندیده بودند و هیچ شباهتی به لباس عزای آنها نداشت.
با آنکه هیچکش صحبت نمیکرد، ستوان فریاد زد: «ساکت.»
سروان از پشت میز معلم مدرسه بلند شد. کارمند عالی رتبهی وزارت آموزش پشت همین میز سخنرانیاش را ایراد کرده بود، البته خطاب به جمعیتی متفاوت. آن موقع شوهرها حاضر بودند، همینطور بچهها، نوجوانهای مضطرب، خانوادهها.
«بسیار خب. خوشحالیم که امروز خانم خبرنگاری از روزنامهی اخبار اینجا حضور دارد. انتظار ندارم هیچکدامتان تا حالا این روزنامه را خوانده باشید، گرچه آوازهاش حتی به مکانی مثل اینجا هم رسیده است. اما بد نیست بدانید این روزنامه مهمترین روزنامهی کشور ماست و حتی اعتبار جهانی هم دارد. این خانم رنج این سفر دشوار و خستهکننده را به خود هموار کرده، چون ظاهرا پروندهی شما برای عدهای جالب است. افکار عمومی هم مثل شخص قاضی این ماجرا را عجیب میداند، ماجرایی که همهمان با آن آشناییم و اتفاقا برای خودمان هم به اندازهی آنها عجیب است. بعدا این خانم جوان فرصت خواهد داشت از شما سوالاتی کند و ...
کتاب بیوهها به قلم آریل دورفمن و ترجمهی بهمن دارالشفایی در نشر ماهی به چاپ رسیده است.
- نویسنده: آریل دورفمن
- مترجم: بهمن دارالشفایی
- انتشارات: ماهی
مشخصات
- نویسنده آریل دورفمن
- مترجم بهمن دارالشفایی
- نوع جلد جلد نرم
- قطع جیبی
- نوبت چاپ 4
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 208
- انتشارات ماهی
نظرات کاربران درباره کتاب بیوهها اثر آریل دورفمن
دیدگاه کاربران