محصولات مرتبط
بخشی از کتاب سوگ مادر
دیشب در بستر مادرم خوابیدم. همه ی اطاق ها را نفتالین زده بودند. ناچار کنار هال روی همان تخت چوبی خوابیدم که مادرم صبح ها رویش می نشست و برایمان چایی می ریخت و شب ها رویش می خوابید و آخرین شب هم روی همان تخت جان سپرد. اول توجه نداشتم ولی تا دراز کشیدم یادم آمد که در چه جایی هستم. آخرین لحظات او را در نطر مجسم کردم. ساعت یک صبح مهرانگیز که بیدار شد مامان نشسته بود دوباره سکته کرده بود. گفت حالم خوب نیست و قلبم درد می کند. مهرانگیز دستپاچه آمپولی نجوشانده در رگ او تزریق کرد. جهانگیر پرسید حالتان چطور است؟ مامان سری تکان داد_ مرگ آمده بود و او می دانست که قلبش دیگر یارای زیستن ندارد_ سری تکان داد و گفت بد نیست. برایم دعا کنید مرا به جایی برسانید.
این تنها وصیت مادرم است که به خلاف آن عمل می کنم و جز این نیز نمی توانم. آخر چه گناهی کرده است که برایش طلب بخشایش کنم. جز این است که عمری چون گربه ای بچه هایش را به دندان کشید و بزرگ کرد و جوانی و جانش را بر سر این کار گذاشت؟ هرگز ندیده بودم که مادرم به افسوس سر تکان دهد. دست کم جلو من هرگز یادم نمی رود، وقتی که پس ازعمل...فهمیدم مبتلا به سرطان است بهت زده به خانه آمدم. زمستان بود. زیر کرسی نشستم و چشم هایم به سقف اطاق خیره ماند. چشمه ی اشکم خشکیده بود و هیچ نمی توانستم حرفی بزنم. انگار زبانم بند آمده است. پس از چند دقیقه ای مامان پرسید شاهرخ چی شده؟ گفتم مامان هیچ نپرسید. پنج شش روزی من در همین حال بودم و او دیگر نپرسید. فقط گویا حدس زد که باید ماجرای زنی و عشقی در کار باشد چون چند سالی سپری شد و من با فاطی ازدواج کردم. چند ماهی که از زندگی مشترک ما گذشت آن وقت تازه یک روز پرسید که شاهرخ آن ماجرا چه بود؟ ناگهان دریافتم که در همه ی این سال ها این معما آزارش می داد و برای آنکه من ناراحت نشوم لب فروبسته بود.
کتاب سوگ مادر به نویسندگی شاهرخ مسکوب در نشر نی به چاپ رسیده است.
- نویسنده: شاهرخ مسکوب
- به کوشش: حسن کامشاد
- انتشارات: نی
مشخصات
- نویسنده شاهرخ مسکوب
- مترجم حسن کامشاد
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 10
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 126
- انتشارات نشر نی
نظرات کاربران درباره کتاب سوگ مادر | اثر شاهرخ مسکوب
دیدگاه کاربران