
کتاب مدیر مدرسه
- انتشارات : جامه دران
- دسته بندی : رمان ایرانی
کتاب "مدیر مدرسه" روایتگر چگونگی زندگی مدیر یک دبستان است و با زبانی طنز و گویا، از دغدغهها و مشکلات پیچیدهی او، برای مخاطب سخن میگوید. شخصیت اصلی این کتاب داستان، یک معلم مرد میباشد؛ در واقع راوی داستان نیز همین مرد است و خواننده روایتهای کتاب را از زبان او میخواند. معلم قصه، از ده سال پیش تاکنون، دانشآموزان فراوانی را تحت آموزش خود قرار داده است. وی، در طی همهی این سالها، با معضلات و دردسرهای متعددی روبه رو گشته؛ معضلاتی که او را از شغل آموزگاری دلسرد و مایوس نموده. به طوری که هم اکنون تصمیم دارد، رستهی فعالیتی خود را از معلمی به مدیریت تغییر دهد.
وی معتقد میباشد که مدیران نسبت به آموزگاران از شرایط بهتری برخوردار هستند و هیچگاه با مشکلاتی همچون، مشکلات معلمان روبهرو نمیشوند. از همین رو، با کمک دوستان و آشنایان خویش در کارگزینی کل آموزش و پرورش، و پرداخت 150 تومان به عنوان رشوه، حکم مدیریت یک مدرسه را دریافت میکند.ماجرا از جایی آغاز میشود که مرد قصه، پست جدید و مورد علاقهی خود را در مدرسهای نوساز تحویل میگیرد؛ مدرسهای با یک ناظم، هفت معلم و 235 دانشآموز. روزهای ابتدایی، مطابق برنامهها و اهداف این مرد سپری میشود اما بر خلاف انتظارات و نقشههای او، در آیندهای نه چندان دور، اتفاقاتی غیر قابل پیشبینی به وقوع میپیوندد. اتفاقاتی که داستانی جذاب و پرکشش را خلق میکند.
فردا صبح معلوم شد که ناظم دنبال کار مادرش بوده است که قرار بود بستری شود، تا جای سرطان گرفته را یک دوره برق بگذارند. از همان اوایل برایش دست و پایی کرده بودم و از یکی دو تا از هم دورههایم که طب خوانده بودند، خواسته بودم به کارش برسند و حالا حتی تخت خالی در بیمارستان برایش معین کرده بودند وحشتش گرفته بود و حاضر نبود برود بیمارستان. ناظم میخواست رسما دخالت کنم و با هم برویم خانهشان و با زبان چرب و نرمی که، به قول ناظم، داشتم مادرش را راضی کنم و از این حرفها... چارهای نبود.
و از چشمهای ناظم پیدا بود که شب پیش نخوابیده. با این وضع، کار مدرسه لنگ میشد. مدرسه را به معلمها سپردیم و راه افتادیم. اتوبوسها و تاکسیها و پسکوچهها و عاقبت، خانهی آنها که اتاقی بود در حیاطی اجارهنشینی به اندازهی یک کف دست. پهنای حوضش یک قدم بود. و مادر با چشمهای گود نشسته و انگار زغال به صورت مالیده! سیاه نبود، اما رنگش چنان تیره بود که وحشتم گرفت. اصلا صورت نبود. زخم بزرگ سیاه شدهای بود که انگار از جای چشمها و دهان سر باز کرده است.
برای خرید کتاب مدیر مدرسه اثر جلال آل احمد به کتابانه مراجعه فرمائید.
نظرات کاربران درباره کتاب مدیر مدرسه
دیدگاه کاربران