کتاب دختر نارنج چهاردهمین جلد از مجموعه ی بخون و بچین، اثر مهدی مردانی با تصویرگری علی پاک نهاد توسط انتشارات آریا نوین به چاپ رسیده است.
در کشوری زیبا پادشاهی زندگی می کند که با مردم بسیار مهربان است اما غم بزرگی در دل دارد؛ او فرزندی ندارد تا پس از مرگ جانشین اَش بشود. او شبانه روز به درگاه خداوند دعا می کند تا اینکه صاحب فرزند پسری می شود و جشن باشکوهی برپا می کند. با گذشت سال ها این پسر، جوانی زیبا و مهربان می شود. یک روز پیرزنی با باری سنگین بر دوش از نزدیکی قصر شاه در حال عبور کردن بود که شاهزاده به او کمک می کند. پیرزن هم در جواب این کمک اَش برای او دعای خیر می کند و می گوید: امیدوارم " دختر نارنج " که زیباترین دختر این سرزمین است عروس تو بشود. شاهزاده که تا به حال این اسم را نشنیده بود، می پرسد: او دیگر چه کسی است؟ پیرزن ماجرای طلسم این دختر زیبا را که داخل یک نارنج اسیر شده برای پسر تعریف می کند و شاهزاده تصمیم می گیرد برای نجات او به آن طرف کوه های بلند برود...
" دختر نارنج " جلد چهاردهم از مجموعه ی " بخون و بچین " می باشد که در چندین جلد با عناوینی ازجمله خاله سوسکه، حسن کچل، ماه پیشونی، نمکی، نخودی، دوستی خاله خرسه، علی بابا و چهل دزد و... برای کودکان به چاپ رسیده است. این کتاب دارای جلد سخت است و طراحی صفحات آن به گونه ای انجام شده که یک صفحه شعر و مقابل آن پازل می باشد. کودک شما علاوه بر خواندن شعر و لذت بردن از داستان آن می تواند با درست کردن پازل های مختلف آمده در هر صفحه برای مدت زمان بیشتری سرگرم شود.
نویسنده
" مهدی مردانی " متولد سال 1357 در شهر قزوین می باشد. اهالی شعر او را بیش تر به واسطه ی غزل هایش می شناسند اما وی دستی هم از دور بر آتش شعر کودک و نوجوان دارد. بارون میاد جر جر، حیوانات دریایی، ماه پیشونی، سبزیجات و... از جمله آثار دیگر ایشان می باشد.
برشی از متن
یکی بود یکی نبود جز خدای مهربون دیگه هیچ کسی نبود شهری بود و شاهی داشت پادشاهی مهربون اما بچه ای نداشت تا بشه وارث اون پادشاه دعا می کرد خدا رو صدا میکرد چون دلش بچه می خواست هی خدا، خدا می کرد عاقبت خدا به اون پسری داد مثل ماه خنده مثل گل شکفت رو لبای پادشاه شازده ای کاکل به سر صورتش مثل قمر پادشاه جشنی گرفت واسه این گل پسر پسر کوچیک شاه عاقبت جوونی شد یه جوون پهلوون مرد مهربونی شد یه روزی پیرزنی رد می شد از اون ورا چشمش افتاد یه دفعه به جوون با صفا گفت: عجب شاهزاده ای؟ الهی خیر ببینی دختر نارنج بیاد تا کنارش بشینی شازده گفت: نارنج چیه؟ دختر نارنج کیه؟ پیرزن گفت: تو بدون دختر زیباییه مثل اون تو دنیا نیست هیچکی مثلش زیبا نیست اما این رو هم بدون که خونه ش این ورا نیست اون ور کوه بلند پشت دشت و صحراها تو یه نارنج اسیره که طلسمه تا حالا شازده گفت: عیب نداره من می رم دنبال اون تا ببینم اون کیه شده ماه بی نشون؟
- شاعر: مهدی مردانی
- تصویرگر: علی پاک نهاد
- انتشارات: آریا نوین
نظرات کاربران درباره کتاب دختر نارنج (بخون و بچین 14)
دیدگاه کاربران