دربارهی کتاب بازی های کشتار همگانی اثر اوژن یونسکو
یک فاجعه و رخداد همگانی، یک حمله و یورش فراگیر که راه گریزی از آن برای هیچ کس و هیچ شخصی نیست، خواه ثروتمند، خواه فقیر. خواه انقلابی یا ضد آن، خواه مذهبی باشد یا غیر مذهبی، چه فرد روشنفکر بوده یا درگیر عقاید پوچ و بسته و محدود در دنیای خود، این اتفاقی است که هیچ ملاکی برای گرفتار کردن افراد نمیبیند الا انسان. خشک و تر را با هم میسوزاند و راه گریزی از آن نیست.
این موضوعی است که «یونسکو» در نمایشنامه بازیهای کشتار همگانی» که بیست و چهارمین نمایشنامهی اوست، از آن بهره برده و مرگ را در چهرهی بیماری طاعون ظاهر میکند. فراگیری بیماری که نمادی است از شرایط خاص، عاملی شده تا همگان در تلاش و تکاپو باشند جهت رهایی از این شرایط خاص. هر کس به نوبهی خود سعی میکند و اینجاست که چهرهی واقعی افراد مشخص میشود.
آنانی که مهربانی و انسان دوستی را سرلوحهی کارشان قرار داهاند و شعار بیجا نمیدهند، بلکه عمل میکنند، در پی کمک برآمده اما طرز فکرهای بورژوایی که ارتباطی به طبقهی مرفه و فقیر، با فرهنگ و بیفرهنگ ندارد، نیز به وفور در شخصیتهای مختلف خود را نمایان میکنند. این طرز فکر همان است که هنگام وجود مشکلات برای یک جامعه که با همکاری و هماهنگی تمام افراد باید حل شود، بورژواها خود و شرایط خود را خاص دیده و تنها دیگران را موظف به انجام کارها و حل مشکلات، مسؤول میبینند. یونسکو به خوبی این مشکل را در این نمایشنامهاش به تصویر کشیده است و در آن از «طاعون» اثر آلبر کامو نیز بهره برده است.
مرگ در همهی صحنهها حضور پررنگ خود را نشان میدهد و هیچ راه فراری از آن نبوده، بیرحمانه به همه کس و همه چیز یورش برده که در مجموع هجده صحنهی نمایش میتوان اضطراب و نا امیدی را در کنار امیدواری و سعی و تلاشها به چشم دید. نویسنده از شخصیتهایی به نام «فردسان» نیز به وفور بهره برده و در جای جای نمایشنامه آنها را میبینیم.
در واقع فردسانها گذشتهی روانشناختی و بیوگرافی مشخصی نداشته و مخاطب، گذشتهای از او را نمیبیند و تنها در صحنههای نمایش حضوری تابلو وار دارند. گفتنی است که صحنهها با جزئیات بسیار تعریف شده و در کتاب نیز گاهاً از تصاویری نقاشی شده، استفاده شده است.
بخشی از کتاب بازی های کشتار همگانی
صحنهی 3: در یک منزل
آرایش صحنه:
اتاقی خالی. فردسانی دستکش به دست با صندلی دستهدار گردی وارد میشود. در همان موقع خدمتکار دیگری که او هم دستکش به دست دارد؛ با چهارپایهای از راه میرسد. صندلی را روی سکویی که در مقابل دیوار سمت راست صحنه قرار دارد، میگذارد. در عمق صحنه پنجرهی بسیار بزرگی به ارتفاع و عرض دیوار، که رو به کوچه باز میشود؛ قرار دارد. سمت چپ آن یک درب ورودی.
خدمتکاران خارج میشوند و با اسپری باز میگردند. سومین فردسان، زنی که او هم اسپری به دست دارد؛ از راه میرسد. فردسانها دیوارها، صندلی و سکو را با اسپری ضدعفونی میکنند. از درب سمت راست فردسان دیگری که او هم دو صندلی کوچک در دست دارد؛ میرسد و آنها را در دو طرف درب سمت راست قرار میدهد. او هم یک زن است. این زن اثاثیه، کف اتاق، دیوارها و سقف را ضدعفونی میکند. از پنجره اتفاقاتی که در کوچه رخ میدهد، دیده میشود. در آنجا مرد نیمه برهنه با ریش نتراشیده که از نقطهای به نقطهی دیگر در عمق صحنه میدود و فریاد میزند: «به من رحم کنید!» و ناپدید میشود، میبینیم.
دو مرد سیاهپوش دستکش و چماق به دست در حالیکه برای جلوگیری از هجوم میکروب، ماسک به صورت دارند؛ به دنبال مردی که فریاد میزد؛ میدوند. یکی از تعقیبکنندگان چماقش را بالا میبرد تا فردسانی را که از لحظهای پیش در کوچه افتاده و در حال جان دادن است؛ خلاص کند. صدای فریادی شنیده میشود.
دو فردسان دیگر را میبینیم که یکی از آنها چماق به دست و دیگری با برانکار وارد میشوند، جسد را بلند میکنند و روی برانکار میخوابانند. یکی از آنها فریاد میزند: «طاعون زده!» و دیگری فریاد میکند: «کنار بروید! کنار بروید!» ارباب خانه وارد میشود. مردی نسبتاً قد بلند، لاغر و سبزه که کلاه خوابی بر سر و رُب دوشامبری بر تن دارد. در زیر آن کت و شلوار تیره رنگی پوشیده است، او هم مانند دیگران دستکش به دست دارد تا از ابتلا به بیماری در امان باشد. هراسان و وحشتزده به نظر میرسد و گاهی از جیبش شیشهی کوچکی در میآورد، درب آن را باز میکند، پس از استنشاق دوباره درب آن را میبندد و در جیبش میگذارد. دوباره از جیبش بیرون میآورد و به همین ترتیب ادامه میدهد.
از پشت پنجره، زنی هم که با لباس پاره و مندرس در جهت عکس مسیر همین مرد، میدود، میبینیم که فریاد میزند: «روحم را نجات دهید؛ بچهام را کشتهام.» و ناپدید میشود. دو مرد سیاهپوش با برانکار او را تعقیب میکنند. یکی از آنها فریاد میزند: «طاعون زده!» و دیگری میگوید: «کنار بروید!» در حالی که دیگر کسی در کوچه نیست.
کتاب بازی های کشتار همگانی اثر اوژن یونسکو با ترجمهی پروفسور احمد کامیابی مسک و دکتر دتا توسط نشر قطره به چاپ رسیده است.
نویسنده
دربارهی اوژن یونسکو
اوژن یونسکو، نویسندهی رومانیایی تبار اما فرانسوی، متولد 1909 و درگذشتهی سال 1994، از پیشگامان تئاتر آوانگارد فرانسه محسوب میگردد. او خالق آثار معروف و مشهوری چون «کرگدنها» بوده و آثارش را هرچند جنبههای اجتماعی و انتقادی کمرنگتری دارند اما میتوان سرشار از صور ذهنی، مفاهیم بصری و آکنده از استعارات یافت. در سال 1970 او به عضویت فرهنگستان فرانسه درآمد. آثاری از نویسنده: کرگدنها ، دختر دمبخت ، آوازهخوان طاس ، مردی با چمدانهایش ، بازیهای کشتار همگانی ، آدمکش ، عابر هوایی
- نویسنده: اوژن یونسکو
- مترجمان: احمد کامیابی مسک و دکتر دتا
- انتشارات: قطره
نظرات کاربران درباره کتاب بازیهای کشتار همگانی | اوژن یونسکو
دیدگاه کاربران