دربارهی کتاب سیب هوس از امید صباغ نو
کتاب سیب هوس یکی از بهترین کتاب های امید صباغ نو میباشد. مجموعه شعر سیب هوس گزیدهای از غزلهای "امید صباغ نو" است که بیشتر این غزلها عاشقانه هستند اما تعدادی از آنها موضوع آیینی و اجتماعی دارند. در کتاب سیب هوس، 13 غزل چاپ نشده، در کنار 72 غزل انتخابی از 7 مجموعه غزل منتشر شده بین سالهای 88 تا 96 قرار گرفته است.
غزل سیب هوس، قبلا توسط خواننده جوانی به نام "امیر عظیمی" به اجرا درآمده است. امید صباغ نو مجموعه شعرهای دیگری دارد که از میان آنها میتوان به مجموعه غزل "میمیرم اگر روی دلم پا بذاری" و "تاریخ بی حضور تو یعنی دروغ محض" اشاره کرد.
امید صباغ نو که در شعرهایش فضای شخصی خود را دارد، با قالب شعری غزل، کارهایش را به گوش مخاطبانش رسانده است. او با سابقه 20 سالهاش در عرصه شعر، امروز به شاعری تبدیل شده که نزد بسیاری از محافل ادبی و علاقهمند به شعر محبوبیت دارد.
صباغ نو در مورد سبک کاریاش، میگوید که گاهی اوقات حال شاعر مساعد شعر گفتن است. پس قلم را برداشته و شروع به نوشتن آنچه از درونش جوشیده است میکند. در این مسیر شعر ممکن است به ترانه، غزل یا حتی سپید تبدیل شود. پس قالب از قبل انتخاب نمیشود و در حین کار توسط خود شعر انتخاب میشود.
در هر حال اگر شعر در ذات خودش شعر باشد فرقی ندارد که چه قالبی داشته باشد. چون ممکن است حسی در یک شعر سپید باشد که هرگز امکان نمود آن در غزل وجود نداشته باشد.
بخشی از کتاب سیب هوس؛ نشر نیماژ
لحظهای مثل من تصورکن پای قول و قرار یک نفری
ترس شیرین و مبهمی دارد اینکه در انحصار یک نفری
بارها پیش روی آیینه زل زدی توی چشمهای خودت
با خودت فکر کردهای چه شده که بهشدت دچار یک نفری
چشمهای سیاه سگ دارش شده آتش بیار معرکهات
و تو راضی به سوختن شدهای چون که دار و ندار یک نفری
عاقبت با زغال دست شما سر قلیان من به حال آمد!
که تو آتش بیار معرکه نه! بلکه آتش بیار یک نفری
شک ندارم سر تصاحب تو جنگ خونین به راه میافتد
همه دنبال فتح عشق تو اند و تو تنها کنار یک نفری
جنگ جنگ است جنگ شوخی نیست جنگ باید همیشه کشته دهد
و تو از بین کشتههای خودت صاحب اختیار یک نفری
با رقیبان زخم خورده خود شرط بستم که کشته تو شوم
کمکم کن که شرط را ببرم سر میز قمار یک نفری !
مرد و مردانه در کنار توأم تا همیشه در انحصار توأم
این وصیت بگو نوشته شود روی سنگ مزار یک نفری ...
*
هزاران شب است امتحان میشوم؛ جوابی به این امتحانم دهید
قفس جای من نیست، باور کنید! رهایم کنید، آسمانم دهید
من از سادگیهام خط خوردهام ... ببین گاو پیشانیام تیره شد
بهاران و سرسبزیاش پیشکش؛ به من گوشهای از خزانم دهید
اناری ترک خورده در چشم من؛ جهان پیش چشمم شده رنگ خون
ولی بغض بسته گلوی مرا؛ بـرای سرودن دهانم دهید
مترسکترین مرد جالیزیام! درون سرم کاه و رویش کلاه
ولی مشت پر دارم از سنگ و آه؛ کلاغان ده را نشانم دهید !
کلاغان بی چشم و رو قصدشان در آوردن چشم و چال من است
بله ... چشم! توی هدف میزنم؛ فقط چند ساعت امانم دهید
برادرترین ناتنیهای من! تن مردهام نوش جان شما
ولی بیپدرها به دست پدر دو تکه از این استخوانم دهید
به شب شک ندارم، پر از رفتنم ... شتر بر در خانه خوابیده است
شدم شربت سینهای سوخته ... فقط قبل مصرف تکانم دهید!
قیمت و خرید کتاب سیب هوس امید صباغ نو
کتاب سیب هوس اثر امید صباغ نو از نشر نیماژ، به همراه سایر کتاب های شعر معاصر فارسی را از فروشگاه اینترنتی کتابانه خریداری نمایید.
فهرست
لرزههای تنم طبیعی نیست؛ مثل مجنون
چقدر ساده به هم ریختی روان مرا
نهالی کاشتم، هی صبر کردم تا به بار آمد
بیعشق هیچ فلسفهای در جهان نبود
طاعونی از تردید افتادهست در دینم
خواست پر رنگ کند جلوه لبخند مرا
گفتی چهخبر؟! از تو چه پنهان خبری نیست
زمان، زمان بلوغ است و فصل، فصل هرس
جهان بیتو چیزی نیست جز یک زیر سیگاری
حیف! با این که دوستت دارم، سهم دستانم
عشقت چنان آتش به جان کاه میافتد
دستی نمیبریم اگر چه به کار مرگ
به ظاهر گرچه می خندم، بهظاهر گرچه آرامم
گرسنه بودم و از عشق سیرتر شدم
کوچه جهنم است، خیابان جهنم است
میشود سختترین مسأله آسان باشد
میخواستم عاشق نباشد، اشتباهی شد
اگر جز آدمیت نیست بحث عالم بعدی
گرچه جنگ میان ما دو نفر
کسی که شاهد حس عجیبمن باشد
شرمندهایم! عشق و دلداده نیستیم
اولین دیدارمان- یادش بخیر-
تسخیر کردی روح این تنهای عالم را
خبر داری چرا وقتی دل بیتاب میگیرد
در استکان من غزلی تازهدم بریز
بدون شک، همه عمر شرمگین بوده
با دردهای دور و نزدیکم هماهنگم
وسط روزهای بی تقویم، مانده از آفتاب بیکستر
چه جان سختم که بعد از رفتن تو باز جان دارم!
حس و حال همه ثانیهها ریخت به هم
جادوی چشمهای تو را دختری نداشت
بکش به سمت نگاهم گلن گدنها را
گفتند: نگذر از غرورت، کار خوبی نیست
نمیفهمم دلیل اصلی اعلان جنگش را
تسبیح عشق پاره شد و ریخت دانهها
در مسیر خود هزاران پیچ و خم دارم رفیق
به تب و لرز تلخ تنهایی
بساط عشق ندیدم از این مرتبتر
شب است و باز دل دادم به چشمان غزلسازت
وقتی که باشی دوست دارم رنجها را هم
زندگی، بیتو پر از غم شدنش حتمی بود
رسیدهای که برایم جنون رقم زده باشی
در من نوید جنگ غمانگیز دیگریست
اگرچه گفته بودی پای عشقت تا ابد مردی
درست مثل من از عشق خود پشیمان بود
درد عشقی کشیدم که فقط
دیوانگیها گرچه دائم دردسر دارند
گرچه هرشب استکان بر استکانت میزنند
چون شعله در دستان دشت پنبه گیرم
نشستیم و قسم خوردیم رو در رو به جان هم
معشوق من، ای نهایت دانایی
در کوچههای شهر، شهد و شکر آوردند
نگو که شب شده راحت بخواب، راحت نیست
بهجای اینکه در شبهای من خورشید بگذارید
لحظهای مثل من تصور کن
غمها اگرچه وصل شده بر تنم، غزل
ای قسم خورده به خون از قسمات میترسند
یک روز تاریخ بشر تکرار خواهد شد
چه زیبا میشود شبهای من وقتی که میخندی
هفت سال پیش، روی بغضهایم پا گذاشت
دوباره میروی و دل خراب میماند
هزاران شب است امتحان میشوم
از سر گذشته سرگذشت یک وجب آبم!
نمی گویم به این دیوانهبازیهایم عادت کن
صحبت بدر و فتح مطرح شد
بیاختیار دست به حس تو میبرم
حل میشود آیا برایم این معما صبح؟
به باد داده نه / بود تو روزگارم را
دلم! صد تکه شد، هر تکهاش یک جا فرود آمد
هر چه میگویند تاریکی نوید روشنیست
وقتی که رفتی، پشت شعرم تا ابد خم شد
مثل هر شب، هوس عشق خودت زد به سرم
بردم و باختی، کم آوردی
به مردادیترین گرما قسم بدجور دلتنگم
درون شعر فراز و نشیب ممنوع است
روحت لطیف و پاک و روان، شکل آبهاست
تا کودتا کردی، گرفتی جان شاهم را
ها، غزل بانو! برایم شعر عالی پست کن
قصه عشق غم انگیز نمیفهمیدیم
تفکیک کردی زوج را از فرد، یعنی که
خشکاندهام اسم تو را، عمریست لای دفترم
از جنس خاک این حوالی نیست
مثل شرابی، لذتانگیزی؛ نمیدانی؟
حس میکنم این بدترین رسم زمین است
- گزیده غزل
- شاعر: امید صباغ نو
- انتشارات: نیماژ
نظرات کاربران درباره کتاب سیب هوس | امید صباغ نو
دیدگاه کاربران