بخشی از کتاب موش باهوشه دیگه وقتشه
سر ساعت هشت، ساعت زنگ زد. موش باهوشه متوجه شد مدرسه اش دیر شده. او حیوان دست آموز کلاس بود، اما خیلی دلش می خواست یک دانش آموز واقعی باشد. معلم کلاس خانم فربر، وارد شد.موش باهوشه داشت با عجله خودش را آماده می کرد. درست موقع احترام به پرچم، کارش تمام شد. ساعت هشت و پانزده دقیقه خانم فربر گفت:«بچه ها، امروز خیلی کار داریم. امشب، «شب پدر و مادرها» است. بعد از درس باید کلاس را آماده کنیم. اول می خواهیم خواندن ساعت را تمرین کنیم.
با این حرف فکری به ذهن موش باهوشه رسید. او می خواست برای «شب پدر و مادرها» چیزی درست کند که همه غافلگیر شوند. خانم فربر ساعت را به شاگردها نشان داد و گفت: «عقربه ی بزرگ، دقیقه را نشان می دهد و عقربه ی کوچک، ساعت را.» اما موش باهوشه گوش نمی کرد. برای نقشه ی غافلگیر کننده اش دنبال کاغذ می گشت.
کتاب موش باهوشه دیگه وقتشه از مجموعه ماجراهای موش باهوشه، اثر مری آن فریزر با ترجمه ی نسرین وکیلی توسط انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است.
- ماجراهای موش باهوشه
- نویسنده و تصویرگر: مری آن فریزر
- مترجم: نسرین وکیلی
- انتشارات: علمی و فرهنگی
نظرات کاربران درباره کتاب موش باهوشه دیگه وقتشه (ماجراهای موش باهوش)
دیدگاه کاربران