دربارهی کتاب توی دروازه 1
کتاب "بازگشت رویایی" جلد اول از مجموعه داستانهای "توی دروازه" میباشد که روایت زیبایی را در رابطه با عشق به ورزش فوتبال، برای مخاطب کودک و نوجوان تشریح میکند. این اثر، توسط "الکس مورگان"، بازیکن مطرح و توانمند تیم فوتبال امریکایی به رشتهی تحریر درآمده است.
شخصیت اصلی قصه، "دوین برک" نام دارد. او دختری نوجوان میباشد که به فوتبال علاقهمند است. دوین و بهترین دوستش، "کارا" در تیم فوتبال مدرسه، به عنوان بازیکنانی حرفهای، فعالیت میکنند.
والدین دوین تصمیم میگیرند که در طی چند روز آتی، همراه با فرزندانشان از "کانکتیکات" به "کالیفرنیا" مهاجرت نمایند. این تصمیم، دوین را با دو مشکل خیلی بزرگ مواجه خواهد کرد؛ اول، دوری از دوست صمیمیاش کارا و دوم، خارج شدن از تیم فوتبال مدرسه. دو موضوع بسیار مهم و حیاتی برای دوین که در صورت عملی شدن، او را ناراحت غمگین خواهد ساخت.
بالاخره روز مهاجرت فرا میرسد. دخترقصه، همراه با والدین خود و خواهر کوچکترش، "میزی"، وارد کالیفرنیا میشود. او پیش از سفر، با کارا ملاقات کرده و از او قول میگیرد که مدام با یکدیگر در تماس باشند.
داستان از روز اول مدرسه آغاز میگردد. دوین به عنوان دانشآموز جدید، وارد مدرسهی راهنمایی "کنتویل" میشود. در کلاس اول، او نمیتواند هیچ رابطهای را با دانشآموزان برقرار کند. اما در کلاس ورزش با دو دختر پرانرژی و مهربان به نام "جسی و اما"، آشنا میشود. دخترانی که همچون خود دوین، به فوتبال علاقهی فراوانی دارند. آنها از دوین میخواهند که خود را برای شرکت در آزمون انتخابی تیم فوتبال مدرسه آماده سازد؛ آزمونی حیاتی و مهم برای دوین، که پس از پایان کلاسهای درسی برگزار خواهد شد.
بخشی از کتاب توی دروازه 1
فصل یازدهم
قبل از جشن، توی خانهی اما جمع شدیم تا آماده بشویم. وقتی رسیدم آنجا، اما و زویی خرت و پرتهایشان را چیده بودند جلوی آینهی دستشویی و داشتند به خودشان میرسیدند.
به اما گفتم: «وای! لباست چقدر بهت میآد!» برعکس همیشه که سوئیشرت کلاهدار کوتاه و کجوکوله میپوشید، پیراهنی آستین کوتاه به رنگ آبی روشن با خالخالهای سفید بر تن داشت و کمربندی چرمی و برق و سفید درو کمرش بسته بود. موهایش را مثل همیشه بالای سرش جمع کرده بود و گلهای ابریشمی ریزی هم زده بود رویش.
اما گفت: «زویی کمکم کرد این لباس را انتخاب کنم.» زویی جلوی آینه، روی نوک انگشت پاهایش بلند شده بود و حسابی درگیر مرتب کردن موهای جلوی سرش بود. پیراهنی با یقهی برگردان و جوراب شلواری تیرهی گلدار پوشیده بود. مثل همیشه خوشتیپ بود و انگار همان موقع از توی مجلهی تبلیغ لباس پریده بیرون. زویی که داشت به چتریهایش حالت میداد، از توی آینه برایم دست تکان داد.
اما دنبال حرفش را گرفت: «مامانم اصرار داره قبل از اینکه بریم، چندتا عکس بگیریم.»
گفتم: «ایول! واقعا دوست داشتم یه عکس باحال چهارنفره بگیریم.»
زویی من را کشید جلوی آینه و گفت: «بشین اینجا، خودم کمکت میکنم.» و سشوار را گرفت دستش.
هیچوقت خودم را آنقدر زیبا ندیده بودم. توی آینه به خودم خیره شدم. گفتم: «چقدر خوب شدهام!»
بعد از اینکه آماده شدیم، جسی هم درست موقع عکس گرفتن پیدایش شد. لباس نقرهای پولکدار و شلوار مشکی پوشیده بود و موهایش را یکوری شانه کرده بود.
اما دستش انداخت و گفت: «دیگه دیر رسیدن یه جورهایی مد شده! جسی، این دفعه هم مثل همیشه.»
جسی خیلی گرفته و ناراحت بود. «نزدیک بود مامانم کلا نذاره بیام. بعدازظهری معلم ریاضیم بهش زنگ زده بود.» سرش را تکان داد. «بیخیال! ولش کنین اصلا. شما چه خوشتیپ شدهاین!»
گفتم: «تو هم معرکه شدهای!» و جلوی شومینهی خانهی اما جمع شدیم تا چندتا عکس بگیریم.
رفیقهای فوتبالیام حسابی کار درست بودند!
کتاب بازگشت رویایی جلد اول از مجموعه ی توی دروازه اثر الکس مورگان با ترجمه ی سیده سودابه احمدی در انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
- نویسنده: الکس مورگان
- مترجم: سیده سودابه احمدی
- انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب توی دروازه 1
دیدگاه کاربران