
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب شهر فراموشی
کتاب "شهر فراموشی" روایتگر داستانی پرکشش و جذاب میباشد که برای مخاطب کودک و نوجوان به نگارش درآمده است.
شخصیت اصلی قصه و نیز روای آن، "الودی" نام دارد. او در کنار پدر و مادر و خواهر دوقلویش، "نائومی" زندگی آرامی را پشت سر میگذارد. اگرچه الودی و نائومی دوقلوهایی همسان هستند اما از ویژگیهای رفتاری و شخصیتی متفاوتی برخوردارند. الودی دختری پرحرف و دردسرساز میباشد و صبر زیادی در تحمل مشکلات و تغییرات جدید ندارد. اما بر خلاف او، نائومی، در همهی شرایط صبور و ساکت است و به هنگام ناراحتی و عصبانیت، آرامش خود را به طور کامل حفظ میکند. خواهران دوقلوی قصه، همیشه و همهجا همراه یکدیگر هستند و هم چون دو دوست صمیمی، یکدیگر را دوست میدارند.
اصل ماجرای داستان آنها از جایی آغاز میگردد که مادر الودی موقعیت شغل جدیدی در شهری دیگر به دست میآورد؛ شهری زیبا به نام "ایونتاون" که دو سال پیش، همراه با خانوادهاش، جهت گذران تعطیلات آخر هفته، به آنجا سفر کرده است. این سفر یکی از به یادماندنیترین و بهترین سفرهای خانوادگی آنها میباشد.
والدین دختر قصه، تصمیم میگیرند که شغل جدید را پذیرفته و همگی برای زندگی به ایونتاون مهاجرت کنند؛ تصمیمی سخت و دشوار برای دوقلوها. زیرا ناچارند که در اواسط دوران تحصیل، وارد مدرسهی جدید گشته و از دوستان و همکلاسیهای خود برای همیشه جدا شوند. اما این موضوع تنها مشکل آنها نخواهد بود؛ زیرا با ورود به ایونتاون با مسائل و موضوعات جدیتری روبه رو خواهند گشت. مسائلی که داستانی خواندنی را در اختیار خواننده قرار میدهد.
برشی از متن کتاب دربارهی کتاب شهر فراموشی
سرود ایونتاون
پنجشنبه صبح در راه کلاس از وینا میپرسم: «به نظرت امروز توی کلاس موسیقی چه آهنگی میزنیم؟»
او میپرسد: «منظورت چیه؟»
«چه آهنگهای دیگهای بلدین؟»
وینا سرش را خم میکند و پیشانیاش چین میخورد. بعد دهانش را باز میکند تا جوابم را بدهد. اما قبل از اینکه بتواند، بتسی و نائومی از پشت سرمان میآیند. دارند به چیزی که نمیدانم چیست، میخندند. بتسی و نائومی تازگیها مدام با هم میخندند. خیلی هم برایم مهم نیست؛ اما قبلا من اولین کسی بودم که نائومی موضوعهای خندهدارش را برایم تعریف میکرد.
میپرسم: «به چی میخندین؟»
بتسی جواب نمیدهد و فقط به خندیدن ادامه میدهد.
نائومی میگوید: «بعدا بهت میگم.» اما فکر نکنم که این کار را بکند. بعدا یادش میرود یا بهم میگوید مهم نبوده است. من هم باید وانمود کنم که برایم مهم نیست. اما تازگیها فهمیدهام که وقتهایی که پیش بتسی است، بیشتر از وقتهایی که با من است، میخندد. تازگیها موهایش را هم مثل بتسی میبندد. فرق از وسط باز میکند و یک جفت گلسر براق دو طرف سرش میزند تا موهایش را عقب نگه دارد.
یک روز صبح وقتی همهی حواسش را جمع کرده بود که سنجاقهای صورتیاش با هم میزان باشند، ازش پرسیدم: «حالا دیگه بتسی خواهر دوقلوته؟»
گفت: «معلومه که نه! فقط تو خواهر دوقلومی؛ اما بتسی هم دختر خیلی خوبیه.»
بریده بریده جوابش را دادم. با حرفش موافق بودم.
البته تقریبا.
آقای فاونتین سازهایمان را بهمان میدهد. برگهی نت موسیقیای که جلویمان گذاشته، دوباره همان «سرود ایونتاون» است. در این سه هفته، فقط این سرود را تمرین کردهایم. از اینکه همه با هم این آهنگ را میزنیم خیلی خوشم میآید، برای همین هر بار که صدای سازم را درمیآوردم، مثل نخستین بار ذوق دارم.
بار دوم هم همین طور است.
و بار سوم هم. این سرود صدای جویبار میدهد. مثل فرشتهای چوبی است که در دل جنگل میدود و مثل باد به اینطرف و آنطرف میوزد. سرودش آسان و سریع است و با ساز مثلث عالی نواخته میشود.
وقتی دور سوم را هم تمام میکنیم، آقای فاونتین میگوید: «دوباره!»
ما دوباره شروع میکنیم و آقای فاونتین میگوید: «دوباره!» ملودیاش جوری است که انگار به مغز آدم میچسبد و دیگر فراموش نمیشود. میدانم...
کتاب شهر فراموشی اثر کوری آن هایدو با ترجمهی زهرا غفاری توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
- نویسنده: کوری آن هایدو
- مترجم: زهرا غفاری
- انتشارات: پرتقال
مشخصات
- نویسنده کوری آن هایدو
- مترجم زهرا غفاری
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 2
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 300
- انتشارات پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب شهر فراموشی
دیدگاه کاربران