
کتاب کارگاه مصیبت بار (مجموعه ماجراهای بچه های بدشانس 4 )
-
انتشارات :
ماهی
- تگ : ماجراهای بچه های بدشانس
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب مجموعه ماجراهای بچه های بدشانس 4 (کارگاه مصیبت بار)
کتاب "کارگاه مصیبتبار" جلد چهارم از مجموعه داستانهای "ماجراهای بچههای بدشانس" است که روایتی خواندنی را در اختیار مخاطب کودک و نوجوان قرار میدهد.
ویولت، کلاوس و سانی، همراه با آقای پو، به وسیلهی قطاری کثیف و سیاه، به سوی جنگل تاریک و غمانگیز "فاینایت" در حال حرکت میباشد. مطابق روال همیشه، پو، آنها را به منزل سرپرستی جدید منتقل میکند تا در آنجا زندگی آرامی را پشت سر بگذارند؛ هدفی که هیچگاه تحقق نیافته و هر بار بودلرها را با مشکلات زیادی مواجه میسازد. زیرا کنت الاف بدجنس، همیشه آنها را تعقیب کرده و با اقدامات شرورانهی خویش، مانع خوشبختی و سعادتشان میشود.
ویولت، کلاوس و سانی، مثل همیشه، ساکت و مودب، به سوی سرنوشت نامعلوم خود پیش میروند. آنها علیرغم نداشتن هیچ شناختی از قیم جدید خویش، گله و شکایتی را بر زبان نمیآورند. تنها نگرانی این سه تن، دسیسههای احتمالی کنت الاف میباشد. در نتیجه در رابطه با این موضوع، لب به سخن گشوده و از آقای پو درخواست کمک میکنند. اما این مرد، ادعا مینماید که مشخصات کنت شرور و دستیارانش را به قیم جدید توضیح داده و از او خواسته که مراقب نقشههای شوم کنت باشد.
پس از اینکه قطار در ایستگاه "پاتریویل" توقف میکند، شخصیتهای داستان بدون آقای پو پیاده میشوند. سپس، به سوی محل کار قیم جدید خود، به راه میافتند که یک کارگاه چوببری میباشد. اما در کمال تعجب، ساختمان عجیبی را در مقابل خود مشاهده میکنند؛ ساختمانی دقیقا مشابه خالکوبی قوزک پای کنت الاف که به شکل یک چشم است؛ ویولت و کلاوس به خوبی میدانند که این موضوع، تنها یک اتفاق ساده نیست و کنت بدجنس مجددا آنها را با دردسرهای بزرگی مواجه خواهد ساخت.
شخصیتهای اصلی قصه، "ویولت"، "کلاوس" و "سانی" نام دارند. آنها فرزندان خانم و آقای "بودلر" هستند؛ ویولت و کلاوس، به ترتیب، چهارده و دوازده ساله میباشند. این دختر و پسر، همیشه از خواهر کوچکتر خود، سانی، مراقبت میکنند. هر یک از شخصیتهای قصه، علاقهمندیهای متفاوتی دارند. ویولت عاشق اختراع انواع دستگاهها و وسایل جدید میباشد و کلاوس نیز همیشه سرگرم کتاب خواندن است. اما سانی کوچک به دلیل برخورداری از چهار دندان تیز، همواره تمایل دارد که اشیاء سخت و سفت را گاز بگیرد. ماجراهای بچههای بدشانس در نتیجهی مرگ والدین این سه تن شکل میگیرد؛ مرگی ناگوار و وحشتناک که در اثر یک آتشسوزی رخ میدهد.
خانم و آقای بودلر در زمان حیات خویش، صاحب ثروت زیادی بودهاند؛ ثروتی که حالا به فرزندان آنها تعلق دارد. در نتیجه، آقای "پو"، مسئول ادراهی امور بودلرها میشود؛ مردی ناکارآمد که کارمند بانک "مالکچوئری" است. در واقع او دو وظیفهی مهم را برعهده دارد: 1. برای یتیمها خانهای مناسب تهیه نماید و 2. از ثروت هنگفت آنها محافظت کند؛ اموری مهم که اصلا، از عهدهی آنها برنمیآید.
"کنت الاف"، یکی از شخصیتهای شرور داستان میباشد. وی مردی بدجنس است که همواره با تغییر چهره و طراحی نقشههای مختلف، به دنبال کسب ثروت ویولت و خواهر و برادرش میباشد. اما شخصیتهای قصه، هر بار نقشههای او را خراب کرده و مانع تحقق مقاصد شومش میشوند.
برشی از متن کتاب مجموعه ماجراهای بچه های بدشانس 4
خواندن یک خبر بد، خیلی خیلی بدتر از شنیدناش است. بیشک میدانید چرا؛ چون وقتی کسی خبر بدی را صاف و پوست کنده بهتان بگوید، یک بار آن را میشنوید و دیگر تمام میشود؛ اما وقتی آن خبر بد جایی نوشته شده باشد، چه توی نامه چه روزنامه، چه با یک رواننویس توی دستتان، هر بار که آن را میخوانید، انگار آن خبر بد را تازه بهتان دادهاند. به عنوان مثال، من یک وقتی عاشق یه خانمی بودم که او به دلایلی نمیتوانست با من ازدواج کند. اگر آن خانم شخصا و صاف و پوست کنده این موضوع را به من میگفت، مسلما خیلی غصهدار میشدم اما هر چه بود، بالاخره میگذشت. اما او به جایش برداشت برایام کتابی دویست صفحهای نوشت که تک تک جزئیات این خبر ناگوار را با طول و تفصیل شرح داده بود؛ و با این کارش غم و غصهام را چندین برابر کرد. وقتی دستهای کبوتر نامهرسان، نامه را به دستام رساندند، تمام شب را بیدار ماندم و آنها را بارها و بارها خواندم. البته هنوز هم آن را میخوانم و میخوانم؛ انگار بئاتریس عزیزم، این خبر ناگوار را هر روز و هر شب به من میدهد.
بودلرهای یتیم چندین بار در بزرگ چوبی را کوبیدند؛ در حالی که مراقب بودند انگشتسشان به آدامسهای جویده شده نخورد. اما کسی جواب نداد، عاقبت بچهها، خودشان آن را امتحان کردند و متوجه شدند که قفل نیست. پشت در، حیاطی بزرگ بود با زمینی خاکی که رویش پاکت نامهای افتاده بود که کلمهی بودلرها روی آن تایپ شده بود. کلاوس پاکت را برداشت و آن را باز کرد. توی پاکت، یادداشتی به شرح زیر بود:
از: کارگاه چوببری لاکی اسملز
به: بودلرهای یتیم
موضوع: نکات اولیهی ورودی
ضمیمهی یادداشت، نقشهای از کارگاه چوببری لاکی اسملز، خوابگاهی که، به طور رایگان، در آن اقامت میکنید، خواهید دید.
لطفا فردا صبح با دیگر کارگران سر کار حاضر شوید. رییس کارگاه چوببری لاکی اسملز از شما انتظار دارد که ساعی و سختکوش باشید.
ویولت که از پشت شانهی کلاوس به نامه نگاه میکرد، پرسید: «این دو تا کلمهی سختکوش و ساعی یعنی چی؟»
کلاوس که کلمههای قلنبه سلنبهی زیادی از آن همه کتاب که خوانده بود...
مشخصات
- نویسنده لمونی اسنیکت
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 10
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 168
- انتشارات ماهی
نظرات کاربران درباره کتاب کارگاه مصیبت بار (مجموعه ماجراهای بچه های بدشانس 4 )
دیدگاه کاربران