
کتاب معمای چشم لندن | انتشارات پرتقال
-
انتشارات :
پرتقال
- مترجم : علیحیدر مصلحزاده
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب معمای چشم لندن از انتشارات پرتقال
کتاب "معمای چشم لندن" روایتگر داستانی رازآلود و معمایی میباشد که برای مخاطب کودک و نوجوان به رشتهی تحریر درآمده است.
شخصیت اصلی قصه و نیز راوی آن، "تد اسپارک" نام دارد. او پسری نوجوان است که در کنار پدر و مادر خود، "بن" و "فیت" و همچنین خواهر بزرگترش، "کت"، در لندن زندگی میکند. تد، علاقهی بسیار زیادی به چرخوفلک "چشم لندن" دارد؛ بزرگترین چرخوفلک جهان با سی و دو اتاقک که همگی از جنش شیشه و فولاد هستند. بنابراین، بیشتر اوقات فراغت خود را، با سوار شدن بر این غول بزرگ و هیجانانگیز پشت سر میگذارد.
بن، متخصص تخریب بنا است و با فعالیت در این حیطه، درآمد مناسبی را کسب میکند. فیت نیز، پرستار بیمارستان میباشد. او خواهری به نام "گلوریا" دارد؛ زنی که همواره با رفتارها و واکنشهای زننده اما غیرارادی خویش، اطرافیانش را مورد آزار قرار میدهد و نظم حاکم در زندگی آنها را از بین میبرد. "سلیم"، پسرِ خاله گلوریا است. این مادر و فرزند، در "منچستر" زندگی میکنند. آنها از پنج سال پیش تا کنون، خانوادهی اسپارک را ملاقات نکردهاند.
اصل ماجرا از یک نامه آغاز میگردد؛ نامهای از جانب خاله گلوریا که خطاب به فیت نوشته شده است. وی در طول متن نامه، به خواهرش اطلاع میدهد که به زودی، همراه با سلیم، به منزل آنها خواهد رفت. فیت از خواندن این نامه بسیار خوشحال گشته و خبر آمدن گلوریا را با اعضای خانوادهاش در جریان میگذارد. بالاخره در روز موعود، سلیم و مادرش وارد لندن شده و به منزل اسپارکها میروند. کت و تد، از همان ابتدا، با سلیم، رابطهی دوستانهای برقرار میکنند. در نتیجه، تصمیم میگیرند که جهت ایجاد لحظاتی خوش و به یادماندنی، او را همراه با خود، به شهربازی برده و سوار چرخوفلک چشم لندن، شوند؛ تفریحی مهیج و رعبآور که سلیم، تاکنون آن را تجربه نکرده است. غافل از اینکه همین اقدام، آنها را با ماجراهایی غیرقابل پیشبینی و دردناک مواجه ساخته و مسیر زندگیشان را به کلی تغییر خواهد داد.
برشی از متن کتاب معمای چشم لندن
فصل بیستم
استراق سمع
کت خودش را روی تشک جمع کرد و خوابید. خانه ساکت شد.
کت صدای شلپشلپ بامزهای از خودش درآورد، مثل سگی که داشت آب میخورد.
خوابم نمیبرد. از فکر سلیم بیرون نمیآمدم و صورتش را میدیدم که گوشهی لبهایش به سمت بالا میرفت و در حالی که دربارهی چشم لندن حرف میزد، ظاهر و غیب میشد. بعد یادم آمد که میگفت من بچهی باحالی هستم و برای من دردل میکرد که تنهاست. پسر روی تخته. پسر در قطار. سلیم بود یا نبود.
چراغ مطالعه را روشن کردم. کت بیدار نشد. فقط نالهای کرد و پهلو به پهلو شد.
کتاب نظام آبوهوا را از روی میزم برداشتم و به عکس خودم و کت روی پل نگاه کردم که سلیم گرفته بود. من از عکس گرفتن خیلی سر درنمیآوردم، اما میفهمیدم که این عکس خوبی بود، شبیه عکسهایی که من میگرفتم نبود. چون خطوط دور صورتهای ما واضح بود و درست در مرکز تصویر بودیم. یک قسمت کوچک از چرخوفلک از شانهی من بیرون زده بود و هفتتا از سیودو اتاقک آن زیر نور خورشید برق میزدند.
عکس را به مخفیگاهش که بین فصلهای چرخهها و واچرخهها بود برگرداندم. فکر کردم. چرخهها بر خلاف جهت حرکت عقربههای ساعت میچرخیدند و واچرخهها در جهت حرکت عقربههای ساعت. البته به شرطی که در نیمکرهی شمالی برخلاف جهت حرکت عقربههای ساعت فشفش فرو میرفت و در نیمکرهی جنوبی در جهت حرکت عقربههای ساعت.
و فهمیدم که در مورد چشم لندن هم همینطور است. من همیشه فکر میکردم که برخلاف جهت حرکت عقربههای ساعت میچرخد. اگر از کنارهی جنوبی رودخانه به آن نگاه کنی، چنین است. اما (یک امای بزرگ) اگر از کنارهی شمالی نگاه کنی، در جهت حرکت عقربههای ساعت میچرخد.
گردبادها و چرخها: در جهت حرکت عقربههای ساعت یا خلاف جهت، بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی. کرمهای لولهای مانند کرمهای خاکی: مذکر یا مونث، بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی. و بعد حرف مورد علاقهی بابا. لیوان: نیمهی پر یا نیمهی خالی، بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی.
سرم را خاراندم. بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی؛ یک شیء ثابت میتواند همزمان یک چیز و متضاد همان چیز باشد. یاد تصویر آبشاری افتادم که کت قبلا نشانم داده بود. طوری نقاشی شده بود که انگار آب به سمت بالا جریان ...
کتاب معمای چشم لندن نوشتهی شیوان داود با ترجمهی علی مصلح حیدرزاده توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
- نویسنده: شیوان داود
- مترجم: علی مصلح حیدرزاده
- انتشارات: پرتقال
مشخصات
- نویسنده شیوان داود
- مترجم علیحیدر مصلحزاده
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 2
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 235
- انتشارات پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب معمای چشم لندن | انتشارات پرتقال
دیدگاه کاربران