دربارهی کتاب باغ آلبالو چخوف
آنتوان چخوف پزشک، رماننویس و نمایشنامهنویس روسیهای است. کتاب باغ آلبالو آخرین نمایشنامه چخوف است که در سالیان آخر عمر این نویسنده مکتوب شد و در سال 1904 برای اولین بار در تئاتر هنری مسکو به روی صحنه رفت. اثری که به نظر چخوف یک کمدی بود، اما کارگردانی که آن را برای اولین بار به روی صحنه برد عقیده داشت این یک تراژدی است که گاها با دیالوگها و صحنههای طنز درآمیخته است.
باغ آلبالو داستان زنی اشراف زاده و خانواده اش را به نمایش می گذارد که به علت مقروض بودن، رو به ورشکستگی هستند و باغشان که به "باغ آلبالو" شهرت دارد در گرو بانک است. علت این نامگذاری وجود درخت بزرگ آلبالو در وسط باغ است و نکته قابل تامل این است که باغ آلبالو در طی چندین نسل متمادی به این خانواده رسیده است و نشان دهنده اصالت برای این خانواده است. آنان به این دلیل که بدهی های بسیاری داشتند، چاره ای نیافتند جز آنکه باغ را به حراج بگذارند. جالب است بدانید که هیچ کدام از اعضای خانواده تلاشی برای حفظ باغ آلبالو نمی کنند در ادامه سرنوشت این باغ خاطره انگیز مشخص خواهد شد...
بخشی از کتاب باغ آلبالو؛ ترجمهی ناهید کاشی چی
" ایپخودوف:
من آدم با معلوماتی هستم. کتاب های مختلف و جالبی می خوانم. ولی به هیچ وجه نمی توانم هدفم را مشخص کنم و بفهمم که واقعاً چه می خواهم. نمی دانم که می خواهم زندگی کنم یا خودم را بکشم. راستش را بگویم، تقریباً به همین خاطر همیشه با خودم تپانچه ای حمل می کنم. ایناهاش ... (تپانچه را نشان می دهد.)
شارلوتا:
تمام شد. حالا می روم. (تفنگ را به شانه اش می اندازد.) ایپخودوف، تو آدم بسیار عاقلی هستی، در ضمن بسیار خطرناک. زن ها باید تو را دیوانه وار دوست داشته باشند. آه! (راه می رود و فکر می کند.) این آدم های عاقل خیلی هم احمق اند. هیچ کس نیست که با او گفت و گو کنم ... همیشه تنهای تنهام ... هیچ کس را ندارم ... نمی دانم کی هستم، چرا به دنیا آمده ام. هیچ معلوم نیست ... (بدون عجله می رود.)
اپیخودوف:
راستش را بگویم، چیزهای دیگر به من ربطی ندارد. فقط درباره خودم حرف می زنم و این که سرنوشت با من بی رحم است هم چون رفتاری که توفان با قایقی کوچک دارد. اگر فرض کنیم که من اشتباه می کنم پس چرا مثلاً امروز صبح که از خواب بیدار شدم دیدم که یک عنکبوت وحشتناک روی سینه ام نشسته است. به این بزرگی. (با دستش اندازه عنکبوت را نشان می دهد). بعد خواستم کواس بنوشم. در کاسه، چشمم به یک حشره بسیار زشت مانند سوسک افتاد ... (سکوت) شما بوکل را خوانده اید؟ (سکوت) آودوتیا فیودورفنا، میل دارم برای بیان چند کلمه ای مزاحم شما شوم "
درباره نویسنده:
"آنتوان چخوف" پزشک، داستان نویس و نمایش نامه نویس روس است که در سال 1860 میلادی متولد شده است. وی در سال 1880 تحصیلات خود را در رشته پزشکی و در دانشگاه مسکو آغاز کرد. در همین دوره بود که نخستین مطلب از وی به چاپ رسید. او در بین سال های 1880 تا 1884 در کنار تکمیل تحصیلات، بی وقفه داستان های طنز و فکاهی را با نام مستعار در مجلات مختلف به چاپ می رسانید که از این راه می توانست مخارج خانواده را تامین کند. اما مبداء فعالیت حرفه ای او را می توان مقارن با اتمام تحصیلاتش در دانشگاه مسکو دانست، در همین زمان بود که او با داستان نویسی و نمایش نامه نویسی توانست تجربیات بیشتری در این زمینه کسب کند. چخوف در سال 1904 و در سن 44 سالگی و بر اثر بیماری سل درگذشت. وی در زمان حیاطش بیش از 700 اثر ادبی بر جای گذاشت. بسیاری او را بعد از "ویلیام شکسپیر"، بزرگترین نمایشنامه نویس می دانند. برخی دیگر از آثار نویسنده: 1. از دفترچه خاطرات یک دوشیزه. 2. بوقلمون صفت. 3. بانو با سگ ملوس. 4. نشان شیر و خورشید. 5. ایوانف. 6. خرس. 7. عروسی. 8. مرغ دریایی. 9. سه خواهر. 10. دوئل. 11. دایی وانیا. 12. در جاده بزرگ.
کتاب باغ آلبالو اثر آنتوان چخوف با ترجمهی ناهید کاشی چی توسط نشر جوانه توس به چاپ رسیده است.
- نویسنده: آنتون چخوف
- مترجم: ناهید کاشی چی
- انتشارات: جوانه توس
نظرات کاربران درباره کتاب باغ آلبالو | آنتوان چخوف؛ ترجمهی ناهید کاشی چی
دیدگاه کاربران