دربارهی کتاب ربات آدم کش 1 (وضعیت قرمز)
کتاب "وضعیت قرمز" جلد اول از مجموعه داستانهای ربات آدمکش میباشد و روایتهایی هیجانانگیز را برای مخاطب نوجوان تشریح میکند.
ربات قصه، 35000 ساعت پیش، به موفقیتی بزرگ و غیرقابل باور دست یافته. او توانسته، سیستم خود را از نفوذ فرمانده خارج کرده و کنترل خویش را، شخصا در دست بگیرد. در طی این مدت، وی با جلوگیری از بروز رفتارها و واکنشهای غیرمعمول و شکبرانگیز، مانع از فاش شدن این موضوع شده است.
او، پس از بدست آوردن کنترل شخصی خویش، بر خلاف هویت واقعیاش، به جای انجام کشتارهای فجیع، همواره، خود را با برنامههایی سرگرمکننده مشغول میکند. برنامههایی از جمله تماشای فیلم و سریال، مطالعهی کتاب و نمایشنامه و شنیدن موسیقی.
داستان از جایی آغاز میگردد که ربات قصه، همراه با تیمی محقق و باتجربه، به سیارهای ناشناس سفر میکند. در این سفر، او و دو پژوهشگر، وارد جزایرهای ناشناخته میشوند. در ابتدا، اوضاع آرام و تحت کنترل به نظر میآید اما پس از دقایقی، موجودی عجیب به آنها حملهور شده و یکی از محققان را مجروح میکند. شرایط به کلی بهم میریزد و ربات قصه، بدون توجه به نوع رفتارهایش، واکنشهایی مهربانانه و انسانی را از خود بروز میدهد؛ رفتارهایی غیرمعمول برای یک ربات، که موجب فاش شدن راز او و خلق ماجراهایی خواندنی میشود.
جهان دگرگون گشته و بشریت، به دانش و تکنولوژیهای پیشرفتهای دست یافته است. رباتهایی قدرتمند، جهت پیشبرد اهداف مختلف، توسط انسانها ساخته شدهاند. رباتهایی از جمله رباتهای آدمکش که ماموریت اصلی آنها کشتارهای فجیع، و دفاع و محافظت از صاحبان خود، در برابر خطرات احتمالی است. همواره، گروهی از محققان، جهت تحقیق و بررسی، به سیارات مختلف اعزام میشوند. این گروهها، همیشه، رباتهای آدمکشی را نیز با خود به محل تحقیق میبرند تا در طول پژوهش، مواظبشان باشند.
شخصیت اصلی قصه، یکی از همین رباتهای آدمکش میباشد؛ رباتی که از ترکیب جسمی ارگانیک شبیه انسانها و همچنین تجهیزاتی الکتریکی به وجود آمده است. او با تکیه بر نرمافزارهایی پیشرفته، تحت دستور فرماندهی خود، عمل میکند.
بخشی از کتاب ربات آدمکش 1 (وضعیت قرمز)
فصل پنجم
دوباره آنلاین شدم و متوجه شدم که بیشتر بدنم خاموش است، ولی داشت به تدریج روشن میشد. اضطراب داشتم و همهچیز نشان میداد که وضعیتم خوب نیست ولی نمیدانستم چرا. حافظهی شخصیام را مرور کردم و یادم افتاد.
عجیب است که دارم بیدار میشوم. نکند آدمهای نازک نارنجی دلشان نیامده بود کلکم را بکنند؛ بعید نیست.
شاید توجه کرده باشید که به سرم شلیک نکردم و به سینهام شلیک کردم. نمیخواستم خودم را بکشم، اما از طرفی میدانستم باید کاری بکنم. شاید راههای بهتری هم برای از کار انداختن خودم وجود داشتند، ولی دلم نمیخواست همانطور هشیار بنشینم سرجایم و به حرفهای احتمالا زجرآور و بسیار رقتانگیزشان دربارهی لزوم کشتن یا نکشتنم گوش بدهم.
بررسی اجمالی کردم و فهمیدم ماژول هک نظامی از من جدا شده است. یک لحظه باورم نشد. فید امنیتی را باز کردم و دوربین درمانگاه را بررسی کردم. روی تخت مخصوص عملیات پزشکی قرار داشتم. زرهم کامل جدا شده بود و فقط بازماندهی لباس پوستیام سرجایش بود. آدمها دورم حلقه زده بودند. شبیه کابوس بود، ولی دست و شانه و لگنم تعمیر شده بودند که یعنی قبل از اینکه در مکعبم بودهام، فید تصویری را مرور کردم و دیدم اورس و پینلی با تجهیزات جراحی ماژول هک را از بدنم جدا کردهاند. خیالم راحت شد. دو بار دیگر تصاویر را بررسی کردم و بعد یک بار دیگر بررسی تشخیصی انجام دادم تا مطمئن شوم همهچیز سر جایش است. تمام حافظههایم خالی بودند و همهی اطلاعات بعد از لحظهی ورود به اقامتگاه دلتفال پاک شده بودند.
عجب صاحبکارهای خوبی داشتم.
شنواییام برگشت.
گوراثین گفت: «به سیسم اصلی دستور دادم بیحرکت نگهش داره.»
عجحب! این خودش خیلی چیزها را مشخص میکرد. هنوز به سیستم امنیتی دسترسی داشتم و بهش دستور دادم دسترسی سیستم اصلی به فیدش را قطع و در عوض روال من را جایگزین کند. روال من شامل یک ساعت و خردهای صدای محیط اقامتگاه از پیش ضبطشده به همراه تصاویر سیستم اصلی بود که قبلا تدوین شده بودند و اگر قرار بود کسی از طریق سیستم اصلی جاسوسیمان را بکند، چیزی دستگیرش نمیشد.
چیزی که گوراثین گفت، اعتراض و تعجب بعضیها را برانگیخت، به خصوص رتهی و وولسکو و آرادا...
کتاب وضعیت قرمز اولین جلد از مجموعه ی ربات آدم کش اثر مارتا ولز با ترجمه ی فرزین سوری توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
- نویسنده: مارتا ولز
- مترجم: فرزین سوری
- انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب ربات آدم کش 1
دیدگاه کاربران