دربارهی کتاب زنان تروا ژان پل سارتر
کتاب زنان تروا اثر ژان پل سارتر با ترجمهی قاسم صنعوی توسط نشر کتاب پارسه به چاپ رسیده است. کتاب زنان تروا نمایشنامهای است که با برداشتی آزاد از اثر "اوری پید" نوشته شده است. اثر مذکور یک نمایشنامه کهن یونانی است که سارتر برای بیان حرفها و دغدغههایش به آن روی آورد و آن را با عناصر و مفاهیم دوران خود در هم آمیخت و زنان تروا را خلق کرد. در کتاب زنان تروا از جنگهای استعماری یاد میشود و جنگ ویتنام به عنوان "کثیفترین جنگ" شناخته میشود.
مترجم با نشان دادن تضادهایی که در اثر اوری پید وجود دارد سعی کرده است به این اثر جنبه دراماتیک بدهد. زنان تروا در زمان جنگهای الجزایر اجرا شد و این اثر در میان مردمی که به مبارزه با جبهه آزادی بخش علاقهمند بودند بهگونهای موفقیت کسب کرد که موجب حیرت است. این اثر در دوران زندگی اوری پید هم دارای یک معنای روشن سیاسی بوده، بهطور کلی، محکومیت جنگ و بهطور محدودتر لشکرکشیهای استعماری در آن عنوان شده است.
جنبه جالب دیگر این درام مسئله خدایان است. مترجم برای اینکه انتقاد از مذهبی که با فرهنگ ما بیگانه است را قابل فهم کند فاصله موجود در میان فرهنگها و مذهب را کاملا در کتاب مشخص کرده است. فاصله میان خدای یگانه ما با خدایانی که در عین حال که قدرتمند به نظر میرسند کاملا خندهدار هستند.
بخشی از کتاب زنان تروا
کاساندر: شعله، شعله سبکبال، برخیز، برقص، زنده و مقدس
غرور خود را در زیر آسمان سیاه برافراز
در اطراف مشعل من برقص
راست و نرم در هوا
برخیز! عروسی! عروسی! مقدس باد شوی
و مرا، این باکره خورشید را
همسر آینده شاهی بزرگ را
مرا، ای خدایان، تبرک کنید!
به هکوب
مادر، مشعلم را به دست بگیر و موکب را به راه بیاور
چه پیش آمده است؟ بر که می گریی؟
آه! آری: بر پدر و برادرانم... بسیار دیر شده است: من عروس میشوم
شادمانی! شادمانی! اشکهای شادمانی! بگیر!
مشعل را به جانب مادرش میگیرد
نمیخواهی؟ نخواه! من خود آتش را همراه میبرم. عروسی! عروسی!
مردی یونانی مرا در اختیار خواهد گرفت.
ملکه شب ستارههایت را برافروز
با مشعل: هر چه هست میسوزد!
خیره شدهام، چه بهتر! هزار خورشید لازم است،
تا مرا، این باکره مقدس را
هنگامی که به بستر یکی از دشمنان میروم، روشن کنند.
شعله من، جستن کن. بلندتر، بلندتر.
تا آسمان . های ... های ...
این روز زیباتر از زیباترین روزهای عهد پدر من است
"فوابوس" خدای من! همسرایان را هدایت کن!
و تو مادر، به رقص قدم بردار. بشتاب! برقص! برای خوشایند من برقص.
زنان تروا جامههای جشنتان چه شد؟ باید از شادمانی فریاد کشید! های ...! های ...!
سرآهنگ: او را باز بدار، ملکه من، او را باز بدار، وگرنه با یک جست یکسره خود را در بستر مردی یونانی خواهد افکند
هکوب: فرزند من، مشعل خود را به من بده، تو آن را خوب نگه نمیداری
همسرایان: او هذیان میگوید. تیره بختی نیز نتوانسته خردش را باز دهد.
کاساندر: آنان مرا دیوانه میپندارند!
گوش کن مادر من: باید از عروسی شاهانه من شادمان باشی و اگر ناگهان قلبم از کار باز ماند،
مرا میان بازوان "آگاممنون" بیفکنی، تا مرا به سوی "آرگوس" ببرد: در آن دیار بستر گسترده عروسیمان،
بستر مرگ او خواهد بود. در برابر حصارهای ما. هلن یونانیان را هزار هزار به کشتن داد.
و من آنان را رنجی بیش خواهم رساند. "کاساندار" آفت آنان خواهد بود و شاه بزرگ، شاه مهربان،
به خاطر من نابود خواهد شد! به خاطر من خانه او در هم خواهد ریخت.
من دودمانش را تباه خواهم کرد، بدانسان که او با تبار ما کرد. گریه را بس کن، موسم خنده رسیده است!
خندههای بلند! آشکارا میگویم که انتقام پدر و برادرانم باز ستانده خواهد شد!
- برداشتی از اثر اوری پید
- نویسنده: ژان پل سارتر
- مترجم: قاسم صنعوی
- انتشارات: کتاب پارسه
نظرات کاربران درباره کتاب زنان تروا | ژان پل سارتر
دیدگاه کاربران