Name: کتاب از صید ماهی تا پادشاهی آوای مهدیس
Brand: آوای مهدیس
SKU: 25113
Price: 2600000 IRR
Availability: InStock
Rating: 5 (1 reviews)

درباره‌ی کتاب از صید ماهی تا پادشاهی

کتاب "از صید ماهی تا پادشاهی" روایتگر داستانی تاریخی، عاشقانه و جذاب است.
شخصیت‌های داستان، سه برادر با نام‌های "علی"، "حسن" و "احمد" هستند که هر یک به ترتیب بیست، هجده و شانزده سال سن دارند. آن‌ها در روستای "دیلم"، همراه با مادر بیمار و پدر پیرشان زندگی فقیرانه‌ای را پشت سر می‌گذارند. روستایی که اهالی آن، به برخورداری از زور و قدرت بدنی بالایی مشهورند. علی، حسن و احمد، هر روز به صیدماهی می‌پردازند و پدرشان، ماهی‌های صید شده توسط آن‌ها را در بازار به فروش می‌رساند. درآمد کسب‌شده از طریق فروش ماهی، صرف تامین هزینه‌های زندگی این خانواده می‌شود. "ابوشجاع بویه"، نام پدر پسران داستان است؛ مردی قابل‌احترام در میان اهالی دیلم که به همسرش عشق می‌ورزد.
علی، در عشقی دوطرفه، دل به "خورشید" بسته؛ دختری که فرزند "شهریار بن رستم"، یکی از بزرگان دیلم است. شهریار از دوستان نزدیک ابوشجاع نیز به شمار می‌آید و تمامی امور شخصی و خانوادگی‌اش را با این مرد در جریان می‌گذارد.
در یکی از روزها، شهریار به ابوشجاع اطلاع می‌دهد که قصد دارد به زودی همراه با همسر و دخترش به قزوین مهاجرت کند و خورشید را به عقد پسر "رمز بن کاووس" (یکی از سرداران دیلم) درآورد. علی به محض شنیدن این خبر ناراحت و غمگین می‌شود. بنابراین به طور مخفیانه و با ناامیدی تمام، به دیدار خورشید می‌رود. در این دیدار، خورشید از او می‌خواهد که با یک‌دیگر فرار کنند. اما علی به دلیل بیماری مادرش، نمی‌تواند این کار را انجام دهد. او از خورشید درخواست می‌کند که تا بهبود سلامت مادرش، فرار را به تاخیر بیندازند. ولی، دقیقا در همان روز، پیرزن بیمار جان می‌سپارد. این اتفاق ابوشجاع را به شدت افسرده می‌کند.
مدتی بعد، خورشید مجددا درخواست خود را تکرار می‌نماید. اما این‌بار علی، وضعیت روحی پدرش را بهانه کرده و مجددا از دلبند خویش، طلب فرصتی بیش‌تر می‌کند.
چند روز بعد، شهریار، ابوشجاع و پسرانش را به منزلش فرا می‌خواند تا آن‌ها را از وضعیت روحی نابسامان کنونی خارج سازد. طی همین مهمانی، شخصیت‌های داستان، با اتفاقی سرنوشت‌ساز مواجه گشته و زندگی‌شان به کلی تغییر می‌یابد.

بخشی از کتاب از صید ماهی تا پادشاهی

اکنون به سراغ برادر ارشد آل‌بویه، علی عمادالدوله بنیان‌گذار سلطنت دیلمیان می‌رویم. علی پس از آن که در فارس مستقر شد با عدل و داد به حکومت پرداخت و برادران خود حسن و احمد را به کشورگشایی فرستاده و با کمک‌های مادی و معنوی موجبات موفقیت آنان را فراهم می‌ساخت.
چنان‌که گفته‌ایم علی دلباخته دختری به‌نام «خورشید» بود. مدت‌ها در فراق او و حسرت دیدارش می‌سوخت تا جایی که حتی پس از نیل به سلطنت تلخ‌کام بود و می‌گفت که سلطنت بی‌وجود خورشید با علاقه‌ای که نسبت به هم داشتند، مدتی هر دو خوشبخت و شادکام بودند. پس از چندی غباری از غم و اندوه بر دل آن دو دلداده نشست. هر دو بدون این‌که موضوع را با هم در میان نهند، بار این غم سوزان را به دوش می‌کشیدند، ولی بر زبان نمی‌آوردند. از صحبت و گفت و شنود برخوردار و خشنود بودند. در ظاهر می‌گفتند و می‌خندیدند ولی در باطن هر دو غمگین بودند.
مگر چه درد مشترکی داشتند، که بدان سان تلخ کام‌شان می‌ساخت؟
هر دو در آرزوی داشتن فرزند بودند، اما افسوس که هر چه انتظار می‌کشیدند، عبث بود و به جایی نمی‌رسید.
علی آرزو داشت صاحب پسری بشود تا او را جانشین خود گرداند و تا زنده است رموز سلطنت و حکومت را به او بیاموزد. خورشید هم که علی را از جان و دل دوست می‌داشت، خوب درک می‌کرد که اگر صاحب فرزند بشود بیش از پیش مورد محبت علی قرار گرفته و علاوه بر آن افتخار بزرگی نصیبش خواهد داشت.
فرق بین احساسات زن و شوهر این بود که علی مرد بود و صبر و قوت قلب بیش‌تری داشت. تمام کارها را موکول بر تقدیر و مشیت الهی می‌کرد و خود را بدان دلداری می‌داد که «هر چه خدا خواست همان می‌شود.» ولی خورشید طور دیگری فکر می‌کرد. نیاوردن فرزند را نقص و عیب بزرگی برای خود می‌شمرد و در مقابل شوهر احساس شرمندگی و سرافکندگی می‌نمود.
وقتی خورشید، از باردار شدن مایوس گردید، مثل اغلب زنان درصدد چاره‌جویی برآمد. در همان زمان هم، مانند امروز بسیاری از زنان چاره این درد را در توسل به رمالان و جادوگران و پیرزنان و غیره می‌دانستند. دور از چشم علی به جستجوی کسی که دردش را دوا کند پرداخت. به هر کس از مرد و زن رجوع می‌کرد وعده مساعد می‌شنید، مثل ریگ پول می‌ریخت، ولی اثری نمی‌دید. چه گیاهان و دواهایی که از تلخ و شیرین به خوردش ندادند...

کتاب از صید ماهی تا پادشاهی به قلم حمزه سردادور در انتشارات آوای مهدیس به چاپ رسیده است.