دربارهی کتاب فرمول نجات پی
کتاب فرمول نجات پی روایتگر داستانی خواندنی و پرکشش است که برای مخاطب نوجوان به نگارش درآمده است. شخصیت اصلی قصه، "لوسیل فنی کالاهان" نام دارد. او دختری نوجوان و باهوش است که در کنار مادربزرگش، "نانا"، زندگی میکند. درواقع، کتاب فرمول نجات پی، جزئیات زندگی این دختر را در اختیار خواننده قرار میدهد.
اصل داستان زندگی لوسیل، در یک روز طوفانی شکل میگیرد؛ لوسیل هشت ساله، با یکی از دوستان خود، بیرون از آپارتمان منزلش، بازی میکند. آسمان طوفانی است و رعدوبرقهای شدیدی ایجاد میشود. دختر قصه، بدون توجه به وضعیت هوایی، از یک حفاظ نردهای فلزی بالا میرود؛ دقیقا در همین هنگام، صاعقهای با حفاظ برخورد کرده و جریان الکتریسیته از طریق تورهای فلزی، وارد بدن لوسیل میشود. محل برخورد صاعقه دچار سوختگی شده و سوراخ کوچکی در حافظهی این دختر ایجاد میکند. او به طور معجزهآسایی از مرگ نجات مییابد.
چند روز بعد، لوسی و نانا متوجه موضوعی غیرقابل باور و شوکبرانگیز میشوند. لوسیل بدون گذراندن کلاسهای پیشرفته و حتی آموزشهای ابتدایی ریاضی، به طور شگفتآوری پاسخ محاسبات پیچیدهی ریاضی را ارائه میدهد. تواناییای که در نتیجهی برخورد صاعقه با بدن لوسی، ایجاد شده و او را به یک نابغهی ریاضی مبدل کرده است.
هم اکنون، چهار سال، از این ماجرا میگذرد. لوسیل دروس تحصیلی خود را بدون حضور در مدرسه، و به صورت فشرده پشت سر گذاشته و حالا تصمیم دارد به صورت آنلاین در کلاسهای دانشگاه شرکت کند. عدم حضور در اجتماع و مدرسه، از او، نابغهای، منزوی ساخته است. موضوعی که همواره نانا را آزار میدهد. در نتیجه نانا، تصمیم میگیرد، نوهاش را از انزوا و تنهایی درآورده و او را به فردی اجتماعی تبدیل کند. تصمیمی که دختر قصه را با ماجراهایی خواندنی مواجه میسازد.
بخشی از کتاب فرمول نجات پی
«لوسی!»
«چیه؟ » سرم را بلند میکنم لوی توی درگاهی ایستاده و دوربینش از گردنش آویزان است.: «ازم عکس گرفتی؟»
«شاید.» میآید تو. «چریش یه دقیقهی دیگه میرسه. وقت رفتنه.»
«نباید بیاجازه از کسی عکس بگیری.»
شانه بالا میاندازد.
«و نباید تقلب کنی!»
«جدی میگی؟ هنوز ناراحتی که روز اول مدرسه از روی دستت نوشتم؟»
«روز دوم بود و بله. آقای استوکر هیچوقت نمیفهمه کار من نبود. همیشه فکر میکنه شاید من اون آدم متقلب باشم.»
«فکر نمیکنه که تو متقلبی.» چشمهای لوی به زمین دوخته میشوند. «بهش گفتم که کار من بود.»
یکه میخورم: «کی؟»
«نمیدونم. یه روزی توی همون هفته.»
«چرا؟ منظورم اینه که ما بگینگی از اون جریان قسر دررفته بودیم.»
منطقی نیست. مجبور نبود حرفی بزند.
لوی دوباره شانه بالا میاندازد: «مهم نیست. بالاخره که میفهمید. تو نمرههات خوبه. اونی که توی این درس میافته منم.»
«تو؟» سعی میکنم جوری این حرف را بزنم که انگار غافلگیر شدهام. هر هفت نمرهی لوی را دیدهام. طبق آنها، میانگین نمراتش 69 میشود. ولی نمیافتد.
«بیخیال.» نزدیکتر میآید: «چیکار میکنی؟»
تکه کاغذی را که رویش اعداد را مینوشتم پشتورو میکنم.
میپرسد: «داری مشقهات رو مینویسی؟»
«یه جورهایی.» کاغذ را توی جیبم میچپانم و بعد به دستهایم ضدعفونیکننده میزنم. موفق شدهام فقط 57 درخواست سرپرستی را کاملا بررسی کنم. ولی الگوها از همین الان واضح هستند. باید دوباره بیایم اینجا.
از دفتر بیرون میرویم، از کنار لانههای سگها رد میشویم. با وجود آن همه صدای واقواق، باز هم میتوانم صدای آنهایی را که در سالن ورودی جروبحث میکنند بشنوم.
لوی در را برایم باز نگه میدارد.
میگوید: «به خاطر اون مشکلت با میکروبها این کار رو میکنم، نه به خاطر اینکه جنتلمنبازی دربیارم.»
«میدونم. ولی باز هم ممنون.»
در سالن ورودی، زنی که شلوار جین کثیف و تیشرت سبز رنگورو رفته (مثل عدد 14) پوشیده، جلوی پیشخان ایستاده و سر نوآ داد میکشد. توی یک دستش یک سیگار الکتریکی است و توی دست دیگرش یک قلاده. سگی که به انتهای آن بسته شده میلرزد و سعی میکند پشت پاهای زن مخفی شود.
«باید قبولش کنین!» زن هوار میکشد.
سه بار پنجهی پایم را به زمین میکوبم و به محوطهی پارکینگ نگاه میکنم. ماشین چریش را نمیبینم...
کتاب فرمول نجات پی اثر استیسی مک آنلتی با ترجمه ی آزاده حسنی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
- نویسنده: استیسی مک آنلتی
- مترجم: آزاده حسنی
- انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب فرمول نجات پی
دیدگاه کاربران