دربارهی کتاب دوندهی دوم پاتینا اثر جیسون رینولدز
کتاب "دوندهی دوم: پاتینا" روایتگر داستان زندگی دختری کوچک میباشد که حکایتی خواندنی و تاثیرگذار را در اختیار مخاطب نوجوان قرار میدهد.
شخصیت اصلی قصه، "پاتینا" نام دارد. او دختری دوازده ساله است و از اعضای برتر تیم دوندههای مدرسهاش به شمار میآید. زندگی گذشتهی پاتینا سرشار از خاطرات تلخ و دردناک است. او در شش سالگی، پدرش را به طور ناگهانی از دست میدهد؛ اتفاقی شوم که آغازگر رویدادهایی بدتر برای او، مادرش، و تنها خواهر کوچکش، "مدی"، میباشد.
دو سال بعد از مرگ پدر خانواده، مادر پاتینا، به بیماری دیابت مبتلا میشود. دیابت، به سرعت، پیشرفت چشمگیری میکند. به طوری که پزشکان مجبور به قطع دو انگشت از پای راست او میشوند. اما قضیه به همینجا ختم نشده و شش ماه پس از عمل قطع عضو، مجددا جراحی سخت دیگری را بر روی بدن او انجام میدهند. این بار، هر دو پای این زن را از زانو به پایین قطع میکنند.
پس از این اتفاق دردناک، مادر پاتینا توانایی نگهداری و مراقبت از فرزندانش را از دست میدهد. بنابراین، مادربزرگ، پدربزرگ و "تونی"، عموی پاتینا، و همسرش، "امیلی" برای کمک به این خانواده اقدام میکنند. تونی و امیلی، به عنوان پدرخوانده و مادرخوانده، سرپرستی پاتینا و مدی را برعهده گرفته و آنها را به منزلشان میبرند.
هماکنون سالها از این ماجرا میگذرد، مدی به دختری شش ساله مبدل شده است. پاتینا در طی تمام این مدت، همیشه مراقب خواهرش میباشد. آنها هر هفته، روزهای یکشنبه به دیدار مادرشان میروند و ساعاتی را با او سپری میکنند. روزهای تلخ گذشته، همیشه پاتینا را رنج میدهد. وی تصمیم دارد جهت ایجاد لبخند و شادی بر لبان خواهر و مادرش، سرسختانه به تمرین و استقامت در ورزش دو بپردازد و برندهی اول مسابقات شود. موضوعی که او را با ماجراهایی دنبالهدار مواجه میکند.
برشی از کتاب دوندهی دوم پاتینا
وظیفهی من: به آدمفضاییها و موسیقی رپ (و بابا) فکر کنم
ماملی مثل همیشه پرسید: «تمرین چطور بود؟» همین که در ماشین رو بستم، صدای رایو را کم کرد.
مثل همیشه، وقتی ماملی ماشین رو از پارک مارتین لوتر کینگ بیرون میبرد، گفتم: «خوب بود.» با اینکه فکر میکردم ظاهرم طبیعیه، ولی نبود. پرسید: «چی شده؟»
مدی داشت همین جوری به پشت صندلی لگد میزد، ولی یه دفعه دیگه نزد. خوب گوش میکرد که ببینه جوابم چیه.
«هیچی. چطور مگه؟» حدس میزدم، با اینکه وضعیت دراماتیک تمرین تموم شده بود، اما هنوز یه چیزهایی توی صورتم مشخص بود. میدونین که چه جوری گلوتون رو صاف میکنین دیگه؟ چهجوری یه سرفهی نصفهنیمه رو صاف میکنین تا خسخس از سینهتون بره بیرون؟ من هم سعی کردم که صورتم رو از هر حسی پاکسازی کنم. سعی کردم چشمهام رو بازتر کنم و فکم رو یه مقدار شل کنم تا به حالت طبیعیش برگرده.
«گرفته به نظر میای. همین.»
اصرار کردم که: «نه، خوبم.» بعد موضوع رو عوض کردم. «مدی میخوای توی تکلیف خونه کمکت کنم؟»
مدی جواب داد: «نه. انجامشون دادیم. ماملی کمکم کرد.» بعد دوباره شروع کرد به کوبیدن پاش به پشت صندلی.
ماملی صدای رادیو رو بلند کرد؛ هیچ موسیقیای پخش نمیشد. فقط یکی داشت حرف میزد. گویندههای رادیو داشتن دربارهی آدمهایی حرف میزدن که با حیوونها مثل آدمها صحبت میکنن. از نظر ماملی خیلی خندهدار بود، از نظر مدی هم خیلی بانمک بود، چون قرار بود با همکلاسیهاش بره مزرعه. ولی از نظر من موضوع خیلی خیلی خستهکنندهای بود، اونقدر که دلت میخواست سرت رو بکوبی به دیوار.
یه خانمی داشت میگفت: «مامانم عادت داشت گربهمون رو ببره ماساژ و مراقبت از بدن و پوست. شبیه همون مراکزی که برای آدمها هست. گربه عادت کرده بود یه جوری ماساژ بدن و صورت بگیره که انگار چه زندگی استرسآوری داشته! باورنکردنی بود. به خدا اون پول میتونست خرج شهریهی کالج نوههاش بشه! ولی انگاری اصلا براش اهمیتی نداشت که اون گربه نمیتونست مدرک بگیره. اصلا میتونین همچین چیزی رو تصور کنین؟»
خانمه همین طور داشت ور ور حرف میزد. توی دلم گفتم: آره، میتونم تصور کنم. ماجرایی که تو زمین دو با کریستال پیش اومده بود، فورا توی ذهنم جای خودش رو داد به...
کتاب دوندهی دوم پاتینا اثر جیسون رینولدز با ترجمهی شبنم حیدری پور توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
- نویسنده: جیسون رینولدز
- مترجم: شبنم حیدری پور
- انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب دوندهی دوم پاتینا
دیدگاه کاربران