دربارهی کتاب، کتاب بازها 2
کتاب "آتش ققنوس" جلد دوم از مجموعه داستانهای "کتاب بازها" میباشد که داستانی هیجانانگیز، فانتزی و جذاب را برای مخاطب نوجوان تشریح میکند.
سه ماه از اقامت امیلی و والدین و برادرش، در سانفرانسیسکو میگذرد. همهچیز مطابق میل دختر قصه است. مدتی پیش، او، متیو و جیمز طی بازی، موفق شدهاند که با همکاری و همفکری یکدیگر، یک کتاب مهم و ارزشمند را پیدا کنند؛ کتابی حاوی دستنوشتهای جدید از "ادگار آلنپو". آنها کتاب را در اختیار انتشارات بیساید قرار دادهاند.
انتشارات بیساید قصد دارد به منظور تقدیر از این سه نوجوان و همچنین رونمایی از کتاب کشف شدهی آلنپو، مراسمی را در فروشگاه هالیستر برگزار کند. امیلی، متیو و جیمز و خانوادههایشان، به عنوان مهمانان ویژه و افتخاری به این جشن دعوت میشوند. آنها از این موضوع، بسیار خوشحال هستند. از سویی دیگر، دختر قصه، برای دیدار با شخصیت محبوب خویش، یعنی آقای گریسولد، بسیار هیجانزده میباشد.
داستان از جایی آغاز میگردد که خانوادههای کرین و لی، جهت شرکت در جشن تقدیر، همراه با یکدیگر به سوی فروشگاه هالیستر حرکت میکنند. برخلاف انتظار امیلی، گریسولد در مراسم حضور نمییابد. به جای او، دستیارش، آقای "جک" ادارهی مراسم را برعهده میگیرد؛ موضوعی بسیار مشکوک و غیرمنتظره که رازهایی پیچیده و اتفاقاتی مرموز را در آینده به دنبال خواهد داشت.
"کتاببازها"، نام یک بازی آنلاین میباشد و عنوانی است که به بازیکنان این بازی نیز اطلاق میگردد. بازیای که بازیکنان در آن، به جستوجو و شکار کتابهای مختلف میپردازند. این کتابها توسط افراد مختلف در مکانهای عمومی پنهان میشوند. در مقابل معماها و سرنخهایی در جهت، کشف محل اختفا، در سایت کتاببازها، به بازیکنان ارائه میگردد؛ سرنخهایی که در صورت رمزگشایی، کتاببازها را، در یافتن کتابهای مورد نظر یاری میرساند.
آقای "گریسولد" خالق کتاببازها و ناشر انتشارات "بیساید" میباشد؛ فردی خلاق و موفق، که اغلب کتاببازها به او علاقهمند هستند. شخصیت اصلی داستان "امیلی کرین" نام دارد. او دختری نوجوان و باهوش است که از بازیکنان و طرفداران سرسخت کتاببازها نیز بهشمار میآید. امیلی، همراه با برادر بزرگترش "متیو"، و دوست جدید و صمیمیاش، "جیمز لی" به انجام این بازی میپردازد. دوستیای که پس از مهاجرت خانوادهی کین، به سانفرانسیسکو بهوجود آمده است. درواقع آنها، به عنوان همسایه درون یک آپارتمان چند طبقه زندگی میکنند.
بخشی از کتاب، کتاب بازها 2
فصل 26
صبح شنبه، ققنوس سرنخ ارسالشدهی مقلد کولبریث را پیدا کرد. شب قبل گذاشته شده بود توی سایت کتاببازها. مدتی طولانی بهش خیره ماند.
یکنفر داشت برایش پیغام میفرستاد.
یکنفر میخواست به رخش بکشد که حواسش به او هست.
باید به این یک نفر درس خوبی میداد.
ققنوس قبل از اینکه برود سراغ مجموعهی شیشههای دارو و بطریهای شیشهای کوچکش، دستکشهای مشکیاش را از کشوی اول کمدش برداشت و دستش کرد. یک شیشهی قهوهای را که مقداری مایع تویش بود انتخاب کرد.
این جزء نقشهاش نبود. درست نمیدانست میخواهد چهکار کند، ولی حالا خشمش فرمان را به دست گرفته بود.
باید به این یک نفر نشان میداد که نباید با دم شیربازی کند.
فصل 27
امیلی درست سر ساعت ده که هالیستر مغازهاش را باز میکرد رسید آنجا. درواقع کمی زودتر رسید. به شیشهی خنک ویترین تکیه داده بود که هالیستر رسید. همانطور که میآمد، کلیدش را با یک دست میانداخت بالا و دوباره میگرفت. صاحب کتابفروشی امیلی را که دید لبخند زد. دوباره کلیدش را بالا انداخت ولی نتوانست بگیردش و کلید افتاد روی پیادهرو. امیلی خم شد که برش دارد.
هالیستر گفت: «میبینم که سرحال و سردماغی!»
امیلی گفت: «جیمز هم بعدا یه سر میآد.»
هالیستر کلیدش را توی قفل چرخاند و گفت: «پس امروز شنبهی خوبیه.» زنگولههای دستگیرهی در جیرینگجیرینگکنان به امیلی که پشت هالیستر آمد تو، خوشامد گفتند. امیلی مستقیم رفت سراغ کیسههای کادویی
کتاب آتش ققنوس دومین جلد از مجموعه ی کتاب بازها اثر جنیفر چمبلیس برتمن با ترجمه ی مانا میثاقی توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
نویسنده: جنیفر چمبلیس برتمن مترجم: مانا میثاقی انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب بازها 2 (آتش ققنوس)
دیدگاه کاربران