loader-img
loader-img-2
کتابانه
کتابانه
موجود شد خبرم کن

کتاب سگ سفید اثر رومن گاری

5 / -
موجود شد خبرم کن
دسته بندی :

درباره‌ی کتاب سگ سفید

"رومن گاری" این اثر را بر اساس اتفاقات واقعی و هم چنین خاطرات شخصی خود به نگارش درآورده است. بنابراین، شخصیت اصلی رمان و نیز راوی آن، گاری می باشد.

داستان از یک روز بارانی آغاز می شود. روزی که "ساندی"، سگ راوی، پس از گشت و گذاری طولانی در شهر، با حالتی شرم زده به خانه و نزد صاحبش بازمی گردد. وی سگی غریبه را نیز همراه با خود به منزل گاری می آورد؛ سگی تنومند و مهربان از نژاد سگ های آلمانی. در مقابل، راوی از ساندی و هم چنین سگ غریبه استقبال می کند و به آن ها اجازه ی ورود به خانه را می دهد. وی با سازمان حمایت از حیوانات تماس می گیرد. با ارائه ی مشخصات ظاهری سگ غریبه، از این سازمان می خواهد که در صورت پیدا شدن صاحب سگ، به او اطلاع دهند.

روزها از پی هم می گذرد اما هم چنان صاحب این سگ، سراغی از او نمی گیرد. در طی این مدت، سگ آلمانی رفتارهای مودبانه و مهربانی از خود نشان می دهد. با تمامی دوستان، نزدیکان و حیوانات خانگی گاری ارتباط برقرار می کند. از همین رو راوی داستان به او علاقه مند می شود و نام "باتکا" را برایش انتخاب می نماید.

اصل ماجرا زمانی اتفاق می افتد که کارگر سیاه پوست شرکت تصفیه و نگهداری از استخر، جهت کنترل آب استخر منزل گاری، به خانه ی وی، می رود؛ باتکا به محض رویارویی با این کارگر، حالتی تهاجمی به خود می گیرد و غیر قابل کنترل می شود. گاری در ابتدا متوجه دلیل این موضوع نمی شود. او زمانی به علت این اتفاق پی می برد که باتکا در مقابل سایر سیاه پوستان نیز همین واکنش را از خود نشان می دهد. آری، باتکا سگی می باشد که برای مقابله با سیاه پوستان تربیت شده است. این موضوع گاری را به شدت ناراحت می کند. او تصمیم می گیرد باتکا را نزد "جک کاروترز"، یکی از دوستان قدیمی اش ببرد؛ مردی که در تربیت حیوانات مختلف تبحر فراوانی دارد. این تصمیم آغازگر اتفاتی جذاب و خواندنی است و داستانی پرکشش را در اختیار مخاطب قرار می دهد.

 

بخشی از کتاب سگ سفید

چهل و هشت ساعت از بازگشتم به پاریس می گذشت، که از «فرانس – سوار» به من اطلاع دادند که برادر هجده ساله ی ژان در سانحه ی اتومبیل کشته شده است. بی درنگ سوار هواپیما شدم... و در «مارشال تاون» به خانواده ی سیبرگ پیوستم.

در شهر آیوا که در قلب میدل وست جای دارد، و بی شک اصیل ترین نقطه ی امریکاست، آدم های نیکی برای ابراز هم دردی به دیدن این خانواده آمده بودند. در مراسم تشییع جنازه می شنوم که فاجعه ی بزرگی بار دیگر این شهر کوچک را سیاه پوش کرده است، و آن این که «دختر خانواده ی محترمی با فردی سیاه پوست ازدواج کرده...» پدرش از غصه دق کرد. حال مادرش هم بهتر از او نبود! آن ها انسان های خوبی بودند اما از این که ازدواج مختلط را فاجعه ای برابر با مرگ یک نوجوان می دانستند، موی بر تنم راست می شد. سعی می کنم حرفی نزنم، اما سکوت نشانه ی رضایت است و نمی توانم با حالت غم زده ای این جا بایستم و با دیگران تنها به خاطر پوست کم و بیش «سفیدم» - که مرا پنهان می کند – ابراز هم دردی کنم. به عقیده ی من برانگیختن احساسات زیباترین شیوه ی دفاع از حقیقت است. رو به اطرافیانم می گویم که بیش تر از هر کسی این فاجعه (!) را درک می کنم، زیرا در ازدواج اولم در سال 1941، همسرم سیاه پوست افریقایی بود و هنوز هم برهنه راه می رفت...! تقریبا این موضوع حقیقت داشت. در «شاری» به هنگام جنگ، از دواج با مراسم قبیله ای برگزار می شد. پدر خانواده درخترش را در قبال یک سلاح شکاری، بیست متر پارچه و پنج شیشه خردل به عقد من درآورده بود! حیرت پرده ای از سکوت بر حاضران می کشد؛ تا به حال آن ها تصور می کردند که ژان با «مردی حسابی» ازدواج کرده است! بنا به عادت همیشگی قضیه را هر چه شورتر می کنم. می گویم «از آن زن سیاه پوست پسر بیست و شش ساله ای دارم»، که نام جادویی «دوگل» در دهانم می شکفد، و آن ها را از فرار باز می دارد. مساله چنان اوج گرفته که می توانم بگویم «دوگل هم خون سیاه در رگ هایش جاری است!» اما از گفتنش خودداری می کنم. من اجازه ندارم فرانسه را تحت نفوذ «کلیمیت» درآوردم –متوجه که هستید ... و به این خاطر فقط اضافه می کنم «دوگل شاهد ازدواج من در «بنگی» بوده و پدرخوانده ی پسر سیاه پوست کمونیست فرانسوی ام است!»

با شنیدن این حرف سکوت «سفیدی» همه را در برمی گیرد. آن ها صمیمانه تاثرات خود را به خانواده ی ژان ابراز می کنند. چگونه به آن ها خرده بگیرم؛ آن ها قرن ها بردگی پشت سر دارند. منظورم سیاهان نیست. راجع به سفیدها صحبت می کنم! که نزدیک به دو قرن است برده ی افکار تحمیلی اند – پیش داوری هایی که هم چون آیه های مقدس از پدران خود به ارث برده اند؛ یا عقایدی تحمیلی که دست و پای آن ها را می بندد و افکار آن ها را چون قالبی شکل می دهد – درست شبیه کفش های چوبی قدیمی که از کودکی به پای زن های چینی می کردند ...

کتاب سگ سفید اثر رومن گاری با ترجمه ی سیلویا بجانیان توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده است.

 


نویسنده: رومن گاری مترجم: سیلویا بجانیان انتشارات: نیماژ

 


مشخصات

  • نویسنده رومن گاری
  • مترجم سیلویا بجانیان
  • نوع جلد نرم
  • قطع رقعی
  • نوبت چاپ 3
  • سال انتشار 1398
  • تعداد صفحه 248
  • انتشارات نیماژ
  • شابک : 9789651268830

درباره رومن گاری نویسنده کتاب کتاب سگ سفید اثر رومن گاری

رومن گاری کیست؟ رومن گاری با نام اصلی رومن کاتسف یکی از نویسندگان، فیم‌نامه‌نویسان و دیپلمات‌های معروف فرانسوی است. اولین اثر او با نام تربیت اروپایی در سال 1945 برنده جایزه منتقدان را از آن خود کرد. وی به نوشتن رمان با نام‌های مستعار مختلف شهرت داشت و تنها نویسنده‌ای است که دو بار جایزه گنکور را دریافت کرده است. اگر از علاقه مندان به مطالعه رمان خارجی و آثار رومن گاری هستید، با ما همراه باشید.زندگینامه رومن گاری رومن گاری در 8 می 1914 در …

نظرات کاربران درباره کتاب سگ سفید اثر رومن گاری


دیدگاه کاربران

اولین کسی باشید که دیدگاهی برای "کتاب سگ سفید اثر رومن گاری" می نویسد

آخرین بازدید های شما

۷ روز ضمانت بازگشت وجه ۷ روز ضمانت بازگشت وجه
ضمانت اصالت کالا ضمانت اصالت کالا
۷ روز هفته ۲۴ ساعته ۷ روز هفته ۲۴ ساعته
امکان پرداخت در محل امکان پرداخت در محل
امکان تحویل در محل امکان تحویل در محل