
محصولات مرتبط
کتاب افتاده بودیم در گردنه ی حیران نوشته ی حسین لعل بذری توسط نشر نیماژ به چاپ رسیده است.
روایت مالانی
گردن این ستارزاده بشکند با این کج خلقی و لجبازی هاش! اگر گوش داده بود به حرفم حالا این جوری نیفتاده بودیم به هچل. خدا خواست نرفتیم ته دره باز. ماشینی چیزی هم رد نمی شود بلکه کمک کند به ما. آدرس درست و حسابی که ندارد دهاتشان. بین راه از چند نفر که پرسیدیم، نمی دانستند کجاست. هر کدام به ظمن و گمان یک پرت و پلایی گفتند. آخرش این شد که از اینجا سر در آوردیم که خدا می داند کجاست و همین جا گیر افتادیم توی برف.
دلواپسم تا صبح با این جنازه چکار کنیم. نه که خوف داشته باشم از مرده، نه. این قدر اشرار و قاچاقچی کشتیم سر مرز که عادی شده برای ما. این ولی فرق می کند، هر چه نکنی هم خدمتیمان بوده بدبخت. حالا با هیچکی دمخور نبود زیاد، حکایتش جداست. تقصیر این ستارزاده ی پدر آمرزیده هم هست که با این حرف های دیوانه طوری و چشم های ترسیده اش بگویی نگویی آدم را خوفی می کند.
اگر همان اول که می خواستیم راه بیفتیم رفته بودم خانه چراغ پیک نیک را ور می داشتم، حالا، هم به کارمان می آمد توی این سرما، هم بساط سیم و سیخ ردیف بود. هیچی توی این سرما جای تریاک را نمی گیرد لامصّب.
(برشی از متن)
- نویسنده: حسین لعل بذری
- انتشارات: نیماژ
مشخصات
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 4
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 112
- انتشارات نیماژ
نظرات کاربران درباره کتاب افتاده بودیم در گردنه ی حیران
دیدگاه کاربران