کتاب چقدر قیافه ی شما برایم آشنا نیست - حسینی

کتاب چقدر قیافه ی شما برایم آشنا نیست به قلم سید احمد حسینی در نشر نیماژ به چاپ رسیده است.

در بخشی از اشعار کتاب می خوانیم:

داری

دوباره در بغلم

بغض می شوی

داری

دوباره در بغلم

گریه می کنی

داری

دوباره در بغلم

راه می روی

داری

دوباره

در بغلم حرف می زنی

من

بی اجازه

عاشق این سطر اولم

من

بی اجازه...

گریه نکن!

گریه می شوم

من

بی اجازه...

چشم سیاهت

سیاه نیست

من بی اجازه...

مثل غزل صاف و روشنی

باید

ادامه داد

تو را

سطر دوم ات...

باید

ادامه داد کسی گفت:

گفتم ات...

باید ادامه داد...

چرا

بغض می کنی

باید ادامه...

گفت که تو پاره ی ی تنی

من دوست دارمت

به کسی

بر نمی خورد

من رفت

می روم

به کسی بر نمی خورد

من دوست دارمت

به همین شعرها

قسم

من دوست دارمت

تو ولی باز

دشمنی

شاید

نبودهای ی تو

هرگز

نبود

بود

اما نبودهای ی من از

فعل بود

بود

این بودها

همیشه

اگر هم نبود

نبود

سارا

چرا دوباره به من

طعنه می زنی؟

من آمدم

که زنده بمانم

کنار تو

من آمدم

که شعر بخوانم

برای تو

من آمدم

و پنجره ها

باز بسته بود

تو از مسیر آمدن ات

فکر رفتنی

تو فکر رفتنی و

همین فکر می کشد

من را...

تمام خاطره را...

فکر می کشد

این فکر می کشد

به خدا

فکر می کشد

من فکر می کنم

که تو هر روز با منی

من مرده ام

به شکل خودم

مرده ام

ببین

من مرده ام

به شکل خودم لحظه ای بشین

من مرده ام

به شکل خودم مرده ام همین

شاید

که مرگ فصل جدیدی رقم نزند