
کتاب قصر شگفت انگیز 4 (جمعه ها)
-
انتشارات :
پرتقال
- مترجم : سعیده اشرفیان
- تگ : قصر شگفت انگیز
محصولات مرتبط
دربارهی کتاب قصر شگفت انگیز 4
کتاب قصر شگفتانگیز 4: جمعهها، جلد چهارم از مجموعه داستانهای خواندنی و جذاب "قصر شگفتانگیز" میباشد که برای مخاطب نوجوان به نگارش درآمده است.
شخصیت اصلی قصه، شاهزادهای نوجوان، بسیار باهوش و شجاع است که "سیسیلیا" نام دارد. اطرفیانش، همواره، این دختر را با عنوان "سیلی" خطاب میکنند. او همراه با خانوادهی شش نفرهی خود و همچنین تعداد زیادی از خدمتکاران و سربازان، درون قصری مجلل و متحرک زندگی میکند؛ قصری به اسم "درخشان"، که در روزگاران بسیار دور و توسط اجداد سیلی، ساخته شده است. "لایلا"، "رالف" و "بران"، خواهر و برادران دختر قصه هستند. در واقع سیلی، کوچکترین عضو خانوادهاش میباشد. فردی که علیرغم داشتن سن پایین خود، کمک بسیار قابل ملاحظهای را در راستای برقراری امنیت و خوشبختی، درون قصر درخشان ایفا میکند.
داستان این جلد از کتاب پس از توقف و اقامت موقت قصر، در شهر "اسلین" آغاز میگردد. آرامش در همهجا برقرار است و همهچیز طبق روال طی میشود. تا اینکه، "آرکرایت" از سیاهچال قصر فرار میکند؛ او جادوگر پیر شرور و پلیدی است که همواره با استفاده از ترفندهای اسرارآمیز و جادویی، مشکلات بزرگی را ایجاد میکند و موجب ناامنی میشود.
فرار آرکرایت، اوضاع خانوادهی سیلی و آرامش آنها را برهم میزند؛ کلیهی ساکنان قصر درخشان، تمامی نقاط ساختمان را در پی یافتن جادوگر پلید جستوجو میکنند. اما اثری از او نمییابند. در نتیجه، سیلی و خانوادهاش، همچنین دوستان آنها و شوالیههای قصر، گرد هم جمع میشوند تا با همفکری و مشورت یکدیگر، به راه چارهای موثر دست یافته و آرکاریت را دستگیر نمایند.
بخشی از کتاب قصر شگفت انگیز 4
یک هفته قبل از اینکه سیلی به هر قیمتی قفل را به دست بیاورد، هفتهای بود که هیچکس ردی از آرکرایت پیدا نکرد و همه زودرنج و بدگمان شده بودند. هیچکس به سیلی چیزی نمیگفت، حتی ملکه سلینا هم اجازه نمیداد دختر کوچکش کمک کند که دنبال آن خبیث بگردند.
ملکه سلینا از یادآوری بدنامی مادرش خوشش نمیآمد، ولی آنقدر احمق نبود که اجازه بدهد سیلی با جادو بازی کند. سیلی بحث کرده بود که وقتی یکبار قفل به خوبی کار کرده دلیلی ندارد دوباره از آن استفاده نکنند ولی حتی با این حرفش هم به شدت مخالفت شده بود. بران قفل را مصادره و در جایی از اتاق کارش پنهان کرده بود و گفته بود قبل از اینکه خودش تعدادی آزمایش روی آن انجام ندهد، نمیگذارد از آن استفاده کنند. با اینحال بران سرگرم پیدا کردن طلسمی معکوس بود تا پادشاه درخشان و بقیه را بیدار کند و تا وقتی آن کار را تمام نمیکرد، نمیتوانست قفل را بررسی کند.
ملکه سلینا گفت: «اینکه پدرت رو بیدار کنیم مهمتره.»
او و سیلی در چمنزار گوسفندها ایستاده بودند و چوبهای دراز را تماشا میکردند که صاف بریده میشدند تا برای ساخت کشتی استفاده شوند؛ میخواستند از قلب قصر که پادشاه و میزی و بقیهی نگهبانهای طلسم شده در آن بودند، کمی دور باشند.
آن روز دخترهای روستایی بیشتر از گوسفندها در چمنزار سرسبز جمع شده بودند. لورکان و جولیت و پیکان در دشت زیر نظر ایتان بازی میکردند. بازی آنها باعث شده بود همهی دخترها از دیدن بچه گریفینها ذوقزده شوند و زیر گوش هم پچپچ کنند.
سیلی پافشاری کرد: «آخه چرا نمیشه هر دو تا کار رو بکنیم؟ هم پدر و هم بیرون کشیدن آرکرایت؟»
روفوس تازه به جمع گریفینهای مشغول بازی پیوسته بود و به دختری که سعی میکرد دستهای گل به او بدهد، هیس میکرد. سیلی از دیدن این صحنه خوشحال شد و با عصبانیت به آن دختر گفت: «اون گل نمیخوره.» و به طرف مادرش برگشت. «ما که نباید بهخاطر حرف بران همینطور دست روی دست بذاریم! خیلی کار داریم!»
مادرش گفت: «بران جادوگر سلطنتیه.»
کتاب جمعه ها چهارمین جلد از مجموعه ی قصر شگفت انگیز، اثر جسیکا دی جورج با ترجمه ی سعیده اشرفیان توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
- نویسنده: جسیکا دی جورج
- مترجم: سعیده اشرفیان
- انتشارات: پرتقال
مشخصات
- نویسنده جسیکا دی جورج
- مترجم سعیده اشرفیان
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 3
- سال انتشار 1399
- تعداد صفحه 208
- انتشارات پرتقال

نظرات کاربران درباره کتاب قصر شگفت انگیز 4 (جمعه ها)
دیدگاه کاربران