محصولات مرتبط
دربارهی کتاب شپش پالاس
کتاب "شپش پالاس" رمانی طنزآمیز و دلچسب است که روایتهایی پرکشش را در اختیار مخاطب قرار میدهد.
کلیت داستان در رابطه با ساختمانی قدیمی و کهنه به نام "بنبن پالاس" و ساکنان آن میباشد. ساختمانی که در استانبول قرار دارد و روزگاری یکی از مجللترین عمارتهای این شهر بهشمار میآمد. درون این ساختمان قدیمی، خانوادههای متعددی با یکدیگر همسایه هستند. افرادی با ویژگیهای شخصیتی و ظاهری متفاوت که هر یک، روند زندگی و دیدگاه مختلفی نسبت به مسائل دارند.
منطقهی محل استقرار، بنبن پالاس، از پیشینهای بلندبالا و پرماجرا برخوردار است؛ پیشینهای خواندنی که در همان صفحات ابتدایی کتاب، نویسنده، به تشریح جزئیات آن برای مخاطب میپردازد.
ماجرا از این قرار است که در گذشتههای بسیار دور، دو قبرستان قدیمی در این محله قرار داشته. قبرستانهایی با ظاهری متفاوت از یکدیگر. یکی برای مسلمانان و دیگری برای ارمنیان ارتدکس. این دو قبرستان به وسیلهی دیواری یک و نیم متری، از یکدیگر جدا میشدند.
اصل داستان، پس از تصمیمی غیرمنتظره شکل میگیرد؛ تصمیمی دربارهی ایجاد یک خیابان در این منطقه که توسط دولتمردان اتخاذ میشود. جهت ساخت این خیابان، طرحها و پیشنهادات مختلف و متعددی ارائه میگردد. در نهایت، تصمیم گرفته میشود که جهت انجام پروژه، هر دو قبرستان، تخریب شده و اجساد موجود در آنها، به همراه سنگ قبرهایشان، به مناطقی دیگر منتقل گردند. این طرح، موجب وقوع رویدادهایی متعدد و پیدرپی میشود؛ رویدادهایی پرکشش که در ادامه، نویسنده آنها را به طور کامل توضیح میدهد.
در بخشی دیگر، شافاک، به معرفی ساکنان مختلف بنبن پالاس میپردازد و داستان زندگی آنها را تشریح میکند؛ زندگیای که پس از سکونت ساکنان در این ساختمان، تحت تاثیر قرار گرفته و شکل تازه و متفاوتی را، به خود میگیرد.
بخشی از کتاب شپش پالاس
واحد 7: تیجن تمیزه و سوسک حمام
تیجن تمیزه پس از بازدید تکبهتک آشپزخانه، نشیمن، راهرو و اتاق پشتی، چراغهایشان را خاموش کرد و بیتاب و نگران در تختش دراز کشید. در سکوت مرگباری که نوارهای روشنایی روز قاچقاچش میکرد، برگشت و با کنجکاوی به کسی که کنارش خوابیده بود، نگاه کرد طوری که انگار اولین بار است او را میبیند. نگاهش کرد اما چیزی که دید به جای یک نفر، دهها پارهی ریزهمیزه بود. وسواسش که مدتها میشد رو به وخامت گذاشته بود، مثل مرضی جانکاه پس از مرحلهی مشخصی به چشمهایش حمله کرده بود. حالا دیگر چشمهایش مثل دو چرخگوشت سختکوش، هر چه را میدید به دقت به درون میکشید؛ درستهها را به تکهها، تکهها را به ریزهها و ریزهها را به شکل قطرات از هم سوا میکرد. مثلا وقتی به قالی نشیمن نگاه میکرد، به جای قالی، طرحهایش را میدید. لکههای داخل طرحها و ذرات کثافتی را که به آن لکهها چسبیده بودند، از همان فاصله تشخیص میداد. و از وقتی که چشمهایش که ریزهها را تشخیص میداد، انگلهایی را دنبال میکرد که با چشم دیده نمیشوند، نمیتوانست کل چیزی را که میدید درک کند. به همین خاطر وقتی چرخید و کسی را دید که روی تخت کنارش خوابیده بود، به جای شوهرش، دو قطره آب دهان را که دو گوشهی دهانش چکیده بود، کثافتی را که روی چشمانش جمع شده بود، تهماندههای غذا را که لای دندانهایش ماسیده بود، زردهی سیگار نوک انگشتانش و شورهی ته موهایش را دید که سه روز میشد نشسته بود. برگشت تا بیشتر از آن نبیند اما دیر کرده بود. مشمئز شده بود.
اشمئاز مشخصهای نیست که به تمام موجودات روی زمین عطا شده باشد. بخش قابل توجهی از اشمئاز نه به حیوانات بلکه به انسانها اختصاص یافته است. زنها بیشتر از مردها مشمئز میشوند و بین زنها هم بعضی بیشتر، خیلی بیشتر از بعضیها مشمئز میشوند. هر وقت تیجن تمیزه مشمئز میشد، گوشههای دهانش کجوکوله میشد و پاهایش شدیدا بیرمق میشدند و تمام وجودش ابتدا آرام آرام مور مور میشد و بلافاصله به خارش میافتاد که رفته رفته شدت میگرفت. اینبار هم همان اتفاق افتاد. مثل توپی جمع شد، در حالیکه سعی میکرد با ...
کتاب الیف شافاک با عنوان شپش پالاس و ترجمهی تهمینه زاردشت در انتشارات مروارید به چاپ رسیده است.
- نویسنده: الیف شافاک
- مترجم: تهمینه زاردشت
- انتشارات: مروارید
مشخصات
- نویسنده الیف شافاک
- مترجم تهمینه زاردشت
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 4
- سال انتشار 1398
- تعداد صفحه 500
- انتشارات مروارید
نظرات کاربران درباره کتاب شپش پالاس اثر الیف شافاک
دیدگاه کاربران