درباره کتاب قصه های آسانسورچی
کتاب "قصه های آسانسورچی" از مجموعه داستان هایی کوتاه و به هم پیوسته تشکیل می شود که شخصیت اصلی و راوی آن، مردی جوان و مجرد است که به عنوان آساسنچورچی در ساختمانی چند طبقه به فعالیت می پردازد. در واقع تمامی داستان ها درون همین آسانسور رخ می دهد و شخصیت های آن، افراد و موجوداتی خیالی و واقعی هستند که وارد آسانسور می شوند. شخصیت هایی هم چون ویروس ها، انسان های عادی، افراد صاحب نامی مانند "علی معلم دامغانی"، "محمدباقر قالیباف" و ... که به هنگام استفاده از آسانسور، مکالماتی نیز با راوی قصه و هم چنین سایر اشخاص حاضر در آن جا دارند و به واسطه ی همین گفت و گوها، روایت هایی خواندنی را خلق می کنند؛ روایت هایی که نویسنده با استفاده از آن ها، به طور غیر مستقیم، برخی از مسائل و موضوعات مهم و رایج در جامعه را مورد بحث قرار می دهد.
به عنوان مثال در داستان "آنفولانزای دانشجویی در آسانسور"، راوی با خانم آنفولانزای مرغی و آقای آنفولانزای خوکی رو به رو می شود؛ شخصیت هایی غیر واقعی و خیالی که با یک دیگر نامزد هستند. آن ها پس از ورود به آسانسور در رابطه با نامزد سابق آنفولانزای مرغی، یعنی آقای آنفولانزای گاوی صحبت می کنند؛ فردی که مدت ها پیش ناپدید شده است و کسی خبری از او ندارد. در طی همین صحبت ها، آسانسورچی نیز وارد بحث شده، با این زوج، ارتباط برقرار می کند و راجع به تصمیمات و برنامه های آینده شان سوالاتی مطرح می کند.
برشی از متن کتاب قصه های آسانسورچی
همسر موقت در آسانسور
طبقه ی همکف در باز شد و یک همسر موقت احتمالی وارد آسانسور شد. یعنی اولش که وارد شد، موقت احتمالی نبود، منتها تا برسیم بالا من چنان دلم پریشید که داشتم از خجالت می مردم. منتها دیدم که خود خانمه هم دارد پریشان می شود. گفتم: «شما هم؟» گفت: «من چی؟» گفتم: «شما هم تا من را دیدید پریشان شدید؟» خانمه گفت: «نه آسانسورچی جونم! داره زلزله می یاد. این تکون تکون ها به خاطر زلزله است!» من گفتم: «دیگه بدتر ...» خلاصه ... طبقه ی همکف هنوز طبقه ی همکف بودیم. اصلا می خواستم این را بگویم. ببینید تا ما برسیم بالا کلی حرف زدیم و این ها. عین همین مذاکرات مجلس درباره ی لایحه ی حمایت از خانواده و اینا بین ما شکل گرفت.
همین اولش گفتم که اگر دارید برای خانواده تان آسانسور را بلند بلند می خوانید، بی خیال شوید. (می توانید به جایش ببینید بزرگمهر و امیر ژوله این هفته چه کرده اند و چقدر قربان صدقه ی هم رفته اند. اییییییش.» طبقه ی اول طبقه ی اول که رسیدیم من ممانعت کردم. گفتم: «ببین من قصد ازدواج ندارم. البته آقای علی مطهری گفته جوان باید همین که وارد دبیرستان شد، ازدواج کند. البته گفته می شود اول موقت ازدواج کرد، بعد که دید جواب می دهد برود و دائمش کند. مثل اجاره به شرط تملیک. منتها یه مشکلی که مسکن اجاره به شرط تملیک دارد، این است که عرصه برای دولت است، عیان برای مستاجر. بعد تو اگر نتوانی اجاره ات را بپردازی دولت می تواند آن را اجاره بدهد به یکی دیگر. خب این خوب نیست. آدم شاید چند وقت نتواند اجاره اش را بپردازد. نمی شود که بیاید و ببیند که ای دل غافل! یک نفر دیگر دارد نشسته در خانه تو و پاهاش هم دراز کرده و دارد چایی می خورد. یک مشکلاتی دارد به هر حال. توضیحش یک کمی پیچیده است...
فهرست کتاب قصه های آسانسورچی
- مقدمه
- آسانسور
- یک دیپلمات در آسانسور
- مجاری در آسانسور
- آنفولانزای دانشجویی در آسانسور
- وزیر ارشاد در آسانسور
- بهمن قبادی در آسانسور
- محمدباقر قالیباف در آسانسور
- مسعود کیمیایی در آسانسور
- مسعود ده نمکی در آسانسور
- سنگ اندازی در آسانسور
- عزت الله ضرغامی در آسانسور
- علی معلم دامغانی در آسانسور...
خرید کتاب قصه های آسانسورچی
کتاب قصه های آسانسورچی اثر پوریا عالمی توسط انتشارات مروارید به چاپ رسیده است. برای خرید میتوانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
نویسنده: پوریا عالمی انتشارات: مروارید
نظرات کاربران درباره کتاب قصه های آسانسورچی
دیدگاه کاربران