کتاب سفر به دشت ستارگان نوشته ی پائولو کوئیلو با ترجمه ی دل آرا قهرمان توسط نشر فرزان روز به چاپ رسیده است.
کتاب "سفر به دشت ستارگان"، بخشی از داستان زندگی نویسنده و تجربیات ارزشمند و شخصی او را، برای مخاطب تشریح می کند. ماجرا به ژانویه ی سال 1968 بازمی گردد؛ زمانی که کوئیلو همراه با همسر و استادش و هم چنین یکی از مریدان خود و نماینده ای از انجمن سنت، به قله ی کوهی در "سیرا دو مار" می روند تا استاد بزرگِ کوئیلو، پس از انجام مراسم تشریفاتی، مقام او را به "استاد مکتب رام"، ارتقا دهد؛ پس از انجام مراسم، استاد از کوئیلو می خواهد شمشیر قدیمی اش را درون گودالی به خاک بسپارد تا سپس بتواند شمشیر جدیدی را تصاحب کند. پس از انجام بخش هایی از این آیین، پائولو با غرور و تکبر اقدام به برداشتن شمشیر از روی زمین می کند. در همین هنگام، استاد مانع این کار او شده، و ضمن محروم ساختن کوئیلو از تصاحب شمشیر، وی را مورد مواخذه قرار می دهد. سپس با واگذاری شمشیر مورد نظر به همسر کوئیلو، از پائولو می خواهد تا مجددا تمام تلاش خود را انجام داده، خود را واجد شرایط مورد نیاز برای ترفیع مقام کند. در چینین شرایطی، کوئیلو نه تنها شمشیر قدیمی خود را از دست داده، و همچون افراد مبتدی است بلکه دیگر اجازه ندارد بدون کسب رخصت از استادش، به شمشیری که حالا نزد همسرش می باشد، دست بزند. وی جهت اخذ شرایط مورد نیاز، ماموریت می یابد همراه با یک راهنمای مخصوص، به سوی سن ژاک، سفر کند؛ سفری پرماجرا که مخاطب را با خود همراه می سازد و دیدگاه پائولو به دنیا و تمامی امور را، کاملا تغییر می دهد.
برشی از متن کتاب
معاصی شخصی در مزرعه ی خیلی بزرگی بودیم، یک مزرعه گندم یکنواخت، و صاف و طلایی که تا دور دست ها در افق گسترده بود. یکنواختی منظره را تنها یک ستون قرون وسطایی که صلیبی بر آن نصب شده بود در هم می شکست، ستونی که نشانه ای در راه زایران بود. پطروس کوله پشتی اش را به زمین انداخت و در برابر ستون و صلیب زانو زد. به من اشاره کرد که همین کار را بکنم. بعد گفت: - ما دعا خواهیم کرد. دعا خواهیم کرد تا از شر تنها چیزی که موجب شکست یک زایر، پس از یافتن شمشیرش می شود در امان بمانیم: از شر معاصی شخصی. زیرا هر قدر او نحوه هدایت تیغه شمشیرش را از استادان بزرگ آموخته باشد، باز هم یکی از دستانش همواره بدترین دشمن او خواهد بود. ما دعا خواهیم کرد تا اگر روزی تو بتوانی به شمشیرت دست یابی، همواره آن را با دستی بگیری که به تو صدمه نخواهد زد. ساعت حدود دو بعد از ظهر بود. هیچ صدایی شنیده نمی شد. پطروس شروع به دعا کرد: - خدایا به ما رحم کن، زیرا که ما زایران «دشت ستارگان» هستیم و این می تواند یک معصیت باشد. با رحمت واسعه ات چنان کن که هرگز از دانش خود علیه خویشتن سود نجوییم. - خدایا رحم کن به همه کسانی که بر خود دل می سوزانند، چون خویشتن را خوب می پندارند و گمان می کنند که زندگی با ایشان به عدالت رفتار نکرده است، زیرا اینان هرگز موفق نمی شوند به «مبارزه درست» بپردازند. - و رحم کن بر کسانی که به خویشتن ظلم می کنند و در اعمال خود جز بدی نمی بینند و خود را مسئول همه بی عدالتی های جهان می پندارند. زیرا اینان قانون تو را نمی شناسند که می گوید: "حتی موهای سر تو شمرده خواهد شد." - خدایا رحم کن به آنان که فرمان می دهند و آنان که همه ساعات و روزهای خود را فدای کار می کنند تا روز یکشنبه را داشته باشند، روزی که همه جا تعطیل است و هیچ جایی برای رفتن ندارند. اما رحم کن همچنین بر آنان که عمل خویش را تقدیس می کنند و ماورای مرزهای جنون خویش می روند تا جایی که در بدهکاری می میرند یا توسط برادران خویش مصلوب می شوند. زیرا آنان قانون تو را نمی شناسند که می گوید: "همچون مار زیرک و همچون کبوتران ساده باشید." - خدایا رحم کن، زیرا که انسان می تواند جهان را مغلوب کند و هرگز به «مبارزه درست» بر علیه خویش دست نیازد. اما رحم کن همچنین بر آنان که در «مبارزه درست» پیروز شده اند ولی اکنون در گوشه خیابان ها و میخانه ها سرگردانند زیرا که جهان را مغلوب نکرده اند. زیرا اینان قانون تو را نشناخته اند که می گوید: "آن که سخنان مرا محترم می شمارد باید خانه خود را در سنگ بنا کند." - خدایا رحم کن بر آنان که می ترسند قلمی، قلم مویی، ابزاری یا آلاتی به دست بگیرند، زیرا گمان می کنند که دیگری پیش از آنان و بهتر از ایشان عمل کرده است و خویشتن را شایسته ورود به قلمرو شگرف هنر نمی دانند. اما رحم کن هم چنین بر آنان که قلم، قلم مو، ابزار یا آلاتی به دست گرفته اند و الهام را به احساسی حقیر بدل کرده اند و گمان می برند که از دیگران برترند. زیرا که آنان این قانون ترا نشناخته اند که می گوید: "هیچ چیز مخفی نشده ...
فهرست
مقدمه ی نویسنده سرآغاز ورود سن – ژان – پیه – دو – پور تمرین «رویش دانه» خالق و مخلوق تمرین «سرعت» شقاوت تمرین «شقاوت» قاصد ارتباط با «قاصد» عشق بیدار کردن دل آگاهی یا تمرین «آب» عروسی شور و شوق تمرین «حباب آبی» مرگ تمرین «زنده به گور شدن» معاصی شخصی پیروزی تمرین «تنفس آرام» جنون تمرین «سایه ها» فرمان و فرمانبرداری تمرین «شنیدن» سنت تمرین «پایکوبی» سبره رو سرانجام
نویسنده: پائولو کوئیلو مترجم: دل آرا قهرمان انتشارات: فرزان روز
نظرات کاربران درباره کتاب سفر به دشت ستارگان
دیدگاه کاربران