دربارهی کتاب لامایونایتد اثر اسکات آلن
کتاب "لامایونایتد" رمانی جذاب و پرکشش میباشد که برای مطالعهی مخاطب نوجوان به رشتهی تحریر درآمده است.
راوی قصه، "آرتور ماکلوک" نام دارد. وی بهترین فوتبالیست تاریخ میباشد که بر اثر یک سانحه از دنیا میرود. در نتیجه، همسرش تصمیم میگیرد که خاکستر او را بر روی زمینی پخش نماید که آرتور برای اولین بار در آن فوتبال بازی کرده است؛ جایی در متروکترین و گمنامترین بخش لندن. ولی این زن، متاسفانه، و به اشتباه، در منطقهای سیصد کیلومتر دورتر از زمین مورد نظر، و حوالی روستایی کوچک و پر آب و علف و مملو از زباله، خاکستر شوهرش را پخش میکند؛ موضوعی که باعث خلق داستانی باورنکردنی و مهیج میشود. هماکنون نیز روح آرتور است که قصهی لامایونایتد را برای خواننده تشریح میکند.
"تیم"، شخصیت اصلی قصه میباشد. او پسری یازده ساله و کاملا معمولی است که در کنار پدر و مادرش و خواهرانش، "مونیکا" و "فیونا"ی هفده و شش ساله زندگی میکند. تیم، به فوتبال علاقهی زیادی دارد اما از استعداد خاصی در این رشتهی ورزشی، برخوردار نیست. خواهر کوچک او، همواره با رفتارها و واکنشهای بچگانهاش موجب آزار پسر قصه میشود. اما اصل ماجرا از جایی آغاز میگردد که تمامی اعضای خانوادهی تیم، به تصمیم پدر، از شهر مهاجرت نموده و به یک روستای کوچک و دورافتاده نقل مکان میکنند؛ روستایی که در واقع، محل تخلیهی خاکستر ماکلوک میباشد.
روستای مورد نظر قصه، از یک مدرسهی بسیار کوچک برخوردار است؛ مدرسهای با بیست دانشآموز که تیم، تنها شاگر کلاس ششمی و بزرگترین دانشآموز آن است. کلیهی کودکان این سرزمین، با فرار رسیدن تابستان، جهت شرکت در کلاس شنا، در آب تنها دریاچهی موجود روستا، شنا میکنند؛ دریاچهای کثیف که مملو از مواد مضر میباشد. این مواد موجب از بین رفتن دندانها و نیز کاهش سطح هوش کودکان میشود. در نتیجه، تیم حالا، به باهوشترین شاگرد مدرسهاش مبدل شده است. از همین روی، تمامی دانشآموزان هوش به ظاهر، منحصربهفرد او را مورد تمسخر قرار میدهند.
تیم از حضور در مدرسهی روستا، هیچ رضایتی ندارد. وی همیشه جهت رفتن به کلاس درس، از مسیری میانبر استفاده مینماید؛ مسیری خطرناک که از میان جنگل عبور میکند. همین موضوع نیز، تیم را با اتفاقاتی جذاب و غیرقابل پیشبینی روبهرو میسازد و حکایتی خواندنی را در اختیار خواننده قرار میدهد.
برشی از متن کتاب لامایونایتد
جانور باشکوه
پیادهروی تا خانهی قاهره طولانیتر از آن بود که تیم انتظار داشت، ولی واقعا اهمیتی نمیداد. همین که داشت با دوست جدیدش دربارهی چیزهای دوستداشتنی حرف میزد، برایش لذتبخش بود. این چیزهای دوستداشتنی عبارت بودند از: حیوانات، سسها و مردمی به نام کیث. قاهره واقعا یک خرده عجیب بود، اما عجیب خوب. نه از آن عجیبهایی که آب از دهانشان راه میافتد و رو به ماه زوزه میکشند.
قاهره تازه داشت از ساندویچ پنیر و خیارشوری که یکبار در طبقهی بالای اتوبوسی پیدا کرده بود، برای تیم تعریف میکرد که ناگهان به خانهشان رسیدند. میگویم «ناگهان» چون درست همان موقع، از انتهای راه پیچدرپیچ پیدایش شد، انگار غولی آن را از یک کشور دیگر پرت کرده باشد و خانه فرود آمده باشد آنجا.
خانه دراز بود. کلبهای یکطبقه با تعدادی اطاقک و ساختمان که کنارش چسبیده و دورش پخش شده بودند. روی سقف، یکی از بزرگترین بشقابهای ماهوارهای بود که تیم توی عمرش دیده بود. با خودش گفت این بشقاب میتواند کل کانالهای دنیا را بگیرد.
قاهره وقتی دید تیم به بشقاب ماهواره نگاه میکند، گفت: «کار نمیکنه. هیچ وقت کار نمیکرده. حتی سیم هم نداره که به چیزی وصلش کنی.»
تیم کموبیش با سرخوردگی گفت: «اوه. پس چرا نمیآریدش پایین؟»
قاهره خندید.
«چون قد هزار تا اسب آبی سنگینه. فقط به درد تمرین نشونهگیری میخوره... حالا بیا اینجا یه چیز باحال نشونت بدم.»
چشمهای تیم برق زد. «نوشیدنی گازدار؟»
«اوووم... نه دقیقا، یه دقیقه دیگه به او هم میرسیم، ولی بعد از اینکه این یکی رو نشونت دادم.»
تیم تا چشمش به چیزی که قاهره پشت آلونک نگه میداشت، افتاد، نوشیدنی گازدار یادش رفت. آن پشت حیوانی بلند، گردندراز و پشمالو با قیافهای بسیار مغرور ایستاده بود.
قاهره همانطور که کنار گردن حیوان را نوازش میکرد، گفت: «این اسمش لودوئه. یه لاماست. مامان از یه مزرعه توی ولز نجاتش داده.»
تیم با نهایت آرامش و احتیاط ممکن، به لاما که خرخر میکرد، نزدیک شد. در فاصلهای امن ایستاده بود و تماشایش میکرد، ولی نمیخواست قاهره خیال کند که او ترسیده.
لودو با شکوه بود، پوشیده از پشم سیاه ضخیم و زیبا، از پایین پاها تا فرق سرش. اما تیم که بهش نزدیکتر شد، دید که چیز غمناکی ...
کتاب لامایونایتد اثر اسکات آلن با ترجمهی محمدحسین واقف و تصویرگری سارا هورن توسط نشر هوپا به چاپ رسیده است.
- نویسنده: اسکات آلن
- مترجم: محمدحسین واقف
- تصویرگر: سارا هورن
- انتشارات: هوپا
نظرات کاربران درباره کتاب لامایونایتد 1
دیدگاه کاربران