محصولات مرتبط
کتاب آونگ فوکو اثر اومبرتو اکو با ترجمه رضا علیزاده توسط انتشارات روزنه به چاپ رسیده است.
این کتاب، دومین رمانی است که در سال 1988 توسط فیلسوف ایتالیایی مشهور منتشر شد. چاپ این اثر در ایران، سال 1392 اتفاق افتاد. آونگ فوکو کتابی تاریخی به حساب میآید که در 10 بخش تنظیم شده است. ماجرای کتاب، سفری باورنکردنی به تاریخ و حافظه میباشد و داستانی سراسر هیجان و شورانگیز را برای مخاطب به همراه دارد. این اثر شاهکاری در دنیای ادبیات است و در میان داستانهای ایتالیایی از این کتاب با عنوان "کتاب خاص" یاد میشود.
حال و هوای زیبای رمان و قهرمانانش از همان ابتدا، در دل مخاطب جای باز میکنند، بهگونهای که خواننده نمیتواند کتاب را زمین بگذارد. به هرحال، آونگ فوکو، اصلا یک کتاب معمولی نیست و قطعا اگر کتاب را مطالعه کنید، ساعتها به فکر فرو خواهید رفت. داستان کتاب در مورد سه ویراستار است که با هم کار میکنند و در یک موسسه انتشاراتی زمان زیادی را برای بازبینی و ویرایش کتابها صرف میکنند.
کتابهای این انتشارات، همگی توسط کسانی نوشته شدهاند که خودشان هزینه چاپ کتاب را هم دادهاند. این سه ویراستار، که کار کسالتباری دارند و خسته به نظر میرسند، تصمیم میگیرند کمی تفریح کنند. آنها با الهام از حکایتی که سالها پیش شنیدهاند که بیانگر نیروی اسرارآمیزی فراتر از همه نیروهای طبیعی بود، اطلاعاتی را به صورت تصادفی وارد کامپیوتری استثنایی میکنند و سفر پر ماجرای آنها از همینجا آغاز میشود. آنها به صورت ناخواسته وارد ماجراهایی میشوند که هر سه نفر آنها را درگیر میکند.
برشی از متن کتاب
سعی کردم نگاهم را برگردانم. قوسی را دنبال کردم که از سر ستونهای هلالی بالا میرفت و در طول تویزههای تاق بند به طرف تاج قوس ادامه می یافت، و راز قوس تیزه دار را بازتاب میداد، آن تزویر بینهایت ایستا که به فقدان تکیه میکند، موجب میشود ستونها خیال کنند که فشار تویزههای عظیم با رانش در هوا روی آنهاست و تویزهها خیال کنند که ستونها را در آن پایین نگه داشتهاند، و تاق قوسی همه چیز و هیچ چیز باشد، هم علت و در عین حال معلول، اما پی بردم که نادیده گرفتن آونگ که از تاق قوسی آویخته بود و تحسین خود تاق قوسی، مثل نوشیدن آب از جوب به جای سرچشمه است. سرایشگاه سن مارتن دو شامپ تنها به این دلیل وجود داشت تا آونگ به موهبت قانون وجود داشته باشد. به خودم گفتم نمیتوانی از یک امر بیکران با گریختن به یک امر بیکران دیگر فرار کنی؛ نمیتوانی از مکاشفه این همان با پناه گرفتن در وهم فریبنده تکثر فرار کنی.
هنوز بی آنکه بتوانم چشم از تاج قوس بگیرم عقب رفتم، قدم به قدم، چون راه را همان چند دقیقه ای اول حفظ شده بودم. لاکپشتهای عظیم فلزی در دو طرفم صف کشیده بودند و آن قدر با هیبت بودند که حضورشان را در گوشه چشمم به رخ میکشیدند. در طول صحن کلیسا به طرف ورودی عقب نشستم، و دوباره آن پرندههای تهدیدآمیز ماقبل تاریخ، ساخته از سیم و کرباس، در حال پوسیدن روی سرم خیمه زده بودند، سنجاقکهای پلیدی که نیرویی پنهانی، آنها را از سقف صحن کلیسا آویخته بود. آنها را بسیار پر معناتر از مستمسک آموزشیشان نوعی استعاره هوشمندانه انگاشتم. گله حشرات و خزندگان ژوراسیک، تمثیل مهاجرتهای دراز زمینی که آونگ مسیرشان را دنبال میکرد، مثل آرخونهای خشمگین با منقارهای آرکئوپتریسکی درازشان مرا نشانه رفته بودند؛ هواپیماهای برگه، بلریو، اسنو و هلیکوپتر دوفو. برای ورود به کنسرواتوار صنایع و فنون در پاریس اول از یک حیاط قرن هجدهمی میگذری و پا به یک صومعه کلیسا میگذاری که حالا بخشی از این مجموعه است، اما در اصل بخشی از دیر بوده. وارد میشوی و توطئه همنشینی دنیای والای قوسهای تیزه دار آسمانی و جهان زیرزمینی ماشینهای بنزینخوار مبهوتات میکند.
فهرست
- آنگاه که نور بیکران
- ما ساعتهای گوناگون شگفت انگیز داریم
- فرشتگان در این گونه کاربرد تصاویر
- کسی که بکوشد به باغ گل سرخ راه یابد
- و با ترکیب شروع کن
- خودا لئون جایگشتها را آزموده
- انتظار زیادی از پایان جهان نداشته باش
- از روشنایی و از ایزدان
- در دست راستش شیپوری زرین گرفته بود
- و سرانجام به لحاظ قبالهای هیچ چیز استنباط نمیشود
- سترون بودن او لایتناهی بود
- والسلام علیکم و رحمه الله
- برادران، استادان معبد
- اگر از او بخواهند حتی حاضر است به قتل سرورمان مسیح اعتراف کند
- روم و از کنت دآنژو برای شما کمک بیاورم
- خود او فقط نه ماه در فرقه بوده است
- و بدین ترتیب شهسواران معبد ناپدید شدند
- تودهای دهشتناک که به طرزی موحش مملو از شکاف ها و مغاره هاست
- فرقه هیچ گاه حتی برای لحظه ای از بودن بازنایستاد
- مرکز نامرئی، حاکمی که باید برانگیزد
- جام مقدس، وزنه ای بسیار سنگین است
- شهسواران میخواستند با پرسشهای بیشتر مواجه نشوند
- قیاس اضداد
- نجات دادن اشه سست عنصر
- این تشرف یافتگان اسرار آمیز
- مام سنتهای زمین
- یک روز با گفتن این که پونتیوس پیلاطس را میشناخته
- جسمی وجود دارد که کل جهان را در خود جای داده
- فقط به این دلیل که مبدل میشوند و نامشان را پنهان نگاه میدارند
- و انجمن مشهور صلیب گل سرخ
- عمده اینان در حقیقت فقط گلگون صلیبیها بودند
- والنتینیها با الفاظ مرموز
- پندارهها سفید و آبی و قرمز روشناند
- بیدولوس، دمیمس، آدولکس
- من لیه ام
- باری بگذارید هشداری بدهم
- هر که در چهار چیز غور نماید
- شهریار بابل، شهسوار صلیب سیاه
- علامه اسطرلاب، فیلسوف هرمسی
- بزدلان پیش از مرگ بارها میمیرند
- دعت در نقطه ای واقع است که مغاک
- به رغم آنچه میگوییم همه با هم در توافقیم
- مردمی که در خیابان به آنان برمیخورید
- نیروها را برانگیز
- از اینجاست که این پرسش خارق العاده پیش میآید
- چند بار به قورباغه نزدیک میشوی
- حس هشیار و حافظه روشن
- حجم هرم بزرگ به اینچ مکعب
- شوالیه گری روحانی تشرف یافتگان
- زیرا من اولین و آخرینم
- از این روی هرگاه عالم بزرگ قباله
- صفحه شطرنجی عظیم که در زیر زمین گسترده است
- ناتوان از این که آشکارا سرنوشتها را در روی زمین به دست گیرند
- شهریار تاریکی
- تئاتر میخوانمش
- شروع کرد به نواختن شیپور درخشانش
- از هر سه درخت یکی را فانوسی آویخته بودند
- کیمیا لولی پاکدامنی است
- و اگر چنین موجودات عجیب الخلقه ای خلق شوند
- ابله بینوا!
- پشم زرین را پاس می دارند
- ما جمعیت هایی را در دروئیدی محسوب میکنیم که
- ماهی تورو یاد چی میندازه؟
- خواب دیدن زندگانی در شهری ناشناخته
- قاب بیست فوت مربع بود
- اگر فرضیه ما درست باشد
- ز گل سرخ، بگذار کنون چیزی نگوییم
- جامههایت سفید باشد
- به ابلیسه تبدیل شدند
- اشارات سری برادر آ
- ما حتی به یقین نمیدانیم
- مدعیان نامرئی ما
- مورد عجیب دیگر
- حتی اگر نیت او خوب باشد
- تشرف یافتگان در مرز آن راهند
- تفنن
- این علف را قاتل شیطان نام دادهاند
- تردیدی نیست که این دیوصفت دورگه
- صندوقچهاش را باز کرد
- وقتی بیضاء از راه میرسد
- آنها قادرند تمام سطح سیاره ما را منفجر کنند
- زمان جسمی مغناطیسی است
- نقشه همان قلمرو نیست
- دنبال کردن طرحهای ورولم
- فیلیاس فوگ، نامی که امضا نیز هست
- ایفل به آنها رو آورد
- بی جهت نیست
- معبدی گری همان یسوعی گری است
- در دل ظالمانی ترین تاریکی ها
- تمام چیزهای موهنی که به معبدیها نسبت داده شده
- چه خوب از چهره آن فرقههای دوزخی نقاب برداشتی
- به یاری قدرت و وحشت شیطان
- در حالی که ما آماده عمل میمانیم
- آیا او کوچک ترین سوءظنی به این موضوع داشت؟
- یعنی عالمان قباله یهودی
- پوشش همیشه لازم است
- هستم آن که هستم
- معرفت باطنی نژادپرستانه و آیین ها و مراسم تشرف
- نونیسم بعلاوه لشکرهای زرهی
- اعلام میکنم زمین توخالی است
- هرکس که قباله را هم و غم خویش قرار داده است
- بارویی بسیار ضخیم و بلند
- نام سری تو 36 حرف خواهد داشت
- مخاطب این متون بشر عادی نیست
- اندیشه میلنگد، زبان هذیان میگوید
- فهرست شماره 5
- آن سگ سیاه را میبینی؟
- آیا قدرتهای متعددی دست اندر کارند؟
- سن ژرمن، بسیار مؤدب و بذله گو
- در حرکات دچار اشتباه شدند و به عقب بازگشتند
- از این پس درسی خواهد بود
- حکم و آیین چهارگانه ما
- ان امرنا هوالحق، و هو السر
- آونگ ایده آل
- اگر چشم دیوها را ببیند
- دوست دارم برجی باشم
- دیوانگی کوشکی بس بزرگ دارد
- تئوری توطئه در جامعه
- حلقه گل شیپور مشتعل شد
- آنان خود را به طور مسلم در روشنایی میپندارند
- اعلام و توضیح برخی دشواریها
نویسنده: اومبرتو اکومترجم: رضا علیزادهانتشارات: روزنه
مشخصات
- نویسنده اومبرتو اکو
- مترجم رضا علیزاده
- نوع جلد جلد سخت (گالینگور)
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 3
- تعداد صفحه 865
- انتشارات روزنه
نظرات کاربران درباره کتاب آونگ فوکو - اومبرتو اکو
دیدگاه کاربران