
کتاب هارولد افسانه می گوید (قصه های هارولد 2)
-
انتشارات :
قدیانی
- مترجم : فاطمه حجوانی
- تگ : قصه های هارولد
محصولات مرتبط
کتاب هارولد افسانه می گوید جلد دوم از مجموعه ی قصه های هارولد، نوشته ی کراکت جانسون و ترجمه ی فاطمه حجوانی توسط انتشارات قدیانی به چاپ رسیده است.
در این جلد " هارولد " تصمیم می گیرد تا یک باغ رویایی را به تصویر بکشد، اما باغ او جادویی است و هیچ گیاهی در آن رشد نمی کند. او تصمیم می گیرد تا به قصر پادشاه برود و از او درباره ی جادوی باغ سوال کند. هارولد به سختی پادشاه را پیدا می کند و او را ناراحت و افسرده می بیند، او تصمیم می گیرد علت غمگین بودن پادشاه را بفهمد و به او کمک کند ... .
هارولد پسر کوچک و دوست داشتنی است که با در دست گرفتن یک مداد شمعی بنفش و کشیدن نقاشی، رویا پردازی می کند و کودکان را با خود به سفرهایی پر از هیجان برده و آن ها را در ماجراجویی های خود همراه می کند. هارولد، نمادی از تخیل فراوان و پر از زیبایی کودکان است و با داستان هایی که ساده هستند و بیشتر بر تصاویر کتاب متکی بوده و متون کمی دارند، به راحتی می تواند خواننده را بارها در حین خواندن کتاب غافلگیر کند که این نکته به جذابیت آن می افزاید. تصویرگری کتاب را نویسنده آن " کراکت جانسون " بر عهده داشته و این اثر برای گروه سنی ب و ج مناسب می باشد.
برشی از متن کتاب
یک شب هارولد از تختخوابش بیرون آمد، بعد، مدادشمعی بنفشش را برداشت و همراه با ماه به راه افتاد تا در باغی افسون شده قدم بزند. هیچ چیز در آن باغ نروییده بود. اگر هارولد از قبل نمی دانست، به زحمت می توانست بفهمد که آنجا باغی جادویی است. تصمیم گرفت از پادشاه بپرسد که مشکل کجاست. و از آنجا که پادشاه ها، همیشه در قصرهای خیلی بزرگ زندگی می کنند، باید مطمئن می شد که این قصر آن قدر بزرگ است که قصر واقعی پادشاه بشود. هارود نمی خواست وقتش را با صحبت کردن با هیچ شاهزاده ای تلف کند. آنجا یک قصر پادشاهی درست و حسابی بود. قصر، برج هایی بلند و دروازه ای فلزی بزرگی داشت، دروازه برای بیرون نگه داشتن مردمی بود که پادشاه نمی خواست آنها را ببیند. وقتی دریچه فلزی بسته شد، هارولد هم بیرون قصر ماند. هارولد فریادی زد تا پادشاه پایین بیاید و به او اجازه ورود بدهد، ولی دریچه باز نشد. برای همین اطراف باغ افسون شده، نزدیک دیوار بلند قصر شروع کرد به قدم زدن تا اینکه به فکر مداد شمعی بنفش افتاد. کسی که کوچکتر از یک موش کوچولو باشد، می تواند داخل قصر بشود. هارولد بدون اینکه حتی خم شود،وارد سوراخ موش کوچکی شد. از سوراخ موش رد شد و به قصر پادشاه قدم گذاشت. از موش هم دعوت کرد تا داخل شود؛ ولی موش بیرون ماند. توی قصر بزرگ، هارولد همین که به اطرافش را نگاه کرد، حس کرد که خیلی کوچک است. و پادشاه هم به کسی که کوچکتر از یک موش است، توجه نمی کند. برای همین دوباره از مداد شمعی بنفش اش استفاده کرد. خیالش راحت شد که به اندازه ی همیشگی خودش، یعنی چهار و نیم پله شده است. بعد از پله ها بالا رفت و دنبال پادشاه گشت. هارولد بالا و بالاتر رفت و کم کم آن قدر خسته شد که دیگر حتی نمی توانست یک پله بالاتر برود. خوشبختانه پله ی دیگری در کار نبود. او به بالای پله ها رسیده بود. ولی هنوز هم نتوانسته بود پادشاه را پیدا کند. یک دفعه یادش آمد که پادشاه ها روی تخت پادشاهی می نشینند.
(کتاب بنفشه) (فلسفه برای کودکان) نویسنده و تصویرگر: کراکت جانسون مترجم: فاطمه حجوانی انتشارات: قدیانی
مشخصات
- نویسنده کراکت جانسون
- مترجم فاطمه حجوانی
- نوع جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 2
- تعداد صفحه 64
- انتشارات قدیانی
نظرات کاربران درباره کتاب هارولد افسانه می گوید (قصه های هارولد 2)
دیدگاه کاربران