درباره کتاب یک روز از تمام زندگی
کتاب یک روز از تمام زندگی رمانی خواندنی است که داستان زندگی مشترک سرد و بی روح زن و شوهری جوان را برای مخاطب روایت می کند. زن و شوهری با نام های هانیه و یوسف نیک سرشت که شخصیت اصلی کتاب هستند و زندگی زناشویی شان را بدون عشق و آشنایی قبلی با یک دیگر آغاز نموده اند. در واقع رمان، از زبان هر دو شخصیت اصلی داستان نقل می شود و خواننده از حالات روحی و هم چنین برداشت های ذهنی هر یک از این زوج مطلع گشته، همین موضوع او را مجذوب داستان می کند. یوسف، هیچ علاقه و احساسی نسبت به هانیه ندارد و این حالت، پس از گذشت یک سال زندگی مشترک نیز، هیچ تغییری نیافته است و او از ازدواجش پشیمان می باشد.
اما برخلاف این مرد، هانیه، از همان ابتدای ازدواج، به یوسف علاقه مند شده، از بی توجهی ها و ناملایمت های شوهرش غمگین می شود. وی با چشم پوشی از بی مهری های همسرش، تمام تلاش خود را انجام می دهد تا همسرش را عاشق و دل بسته ی خود سازد؛ تلاشی بی فایده و ناامید کننده که نه تنها هانیه را به شوهرش نزدیک تر نمی کند بلکه روز به روز نیز او را از یوسف دورتر می سازد. به طوری که یوسف به هانیه پیشنهاد طلاق داده، همواره به جدایی و دوری از او فکر می کند.
برشی از متن کتاب یک روز از تمام زندگی
به نظرم یه زن خوب باید مثل من باشد. صبح زود بیدار بشه، دوش بگیره و آرایش کنه، چای آماده کنه. میز رو بچینه. شوهرشو صدا کنه و با هم صبحونه بخورن. با همون دقت و حال و حوصله ی یانگوم که برای عالی جناب غذا درست می کرد، صبحانه رو برای یوسف آماده کرده ام. یه بار دیگه موهامو مرتب می کنم و حلقه ی فر شده موهامو دقیقا جایی که می دونم بیش تر بهم می آد، تنظیم می کنم و منتظر یوسف زل می زنم به در. دکتر گفته که ضعف داره، بیش تر باید به خورد و خوراکش توجه کنه. حتما خوش حال می شه که به فکرشم و همه چی براش آماده کردم. حتا به رومیزی نو با نقش خوراکی و میوه گرفتم که اشتهاش بیش تر بشه.
تا می آد می گم: «صبحونه ی مفصل در خدمت شماس. تخم مرغ نیمرو. کره و عسل، آب پرتقال!»
«تو کی بیدار شدی؟»
با خنده می گم: «صبح خیلی زود، وقتی آقا خواب ناز بودن.»
می خندم. سعی می کنم سر حال و شاد به نظر برسم. طوری می خندم که چال لپم بیش تر معلوم شه. توی یه کتابی خوندم که مردها، زن های شاد رو دوست دارن. وقتی خط چشمم رو مرتب می زنم اعتماد به نفسم بهتره. کاش تبخالم برزگ تر نشه. به چشمای یوسف نگاه می کنم. کسله. براش چای می ریزم و می پرسم: «سگرمه هات تو همه یوزارسیف.»
لبخند می زنه. یه جور لبخند تلخ. مثل آدم افلیجی که بهش گفته باشن، پاشو باباکرم برقص. لعنت به من که عین عمه طوبی همش تیکه می ندازم. یوسف کتشو آویزون می کنه به صندلی و یه لیوان چای برمی داره. تا می خوام براش شکر بریزم دست شو می کشه بالای لیوان. «نه نریز. تلخ می خورم.»
خرید کتاب یک روز از تمام زندگی
کتاب یک روز از تمام زندگی اثر رویا مرادی بیرگانی توسط نشر ثالث به چاپ رسیده است. برای خرید میتوانید به سایت کتابانه مراجعه نمایید.
نظرات کاربران درباره کتاب یک روز از تمام زندگی
دیدگاه کاربران