محصولات مرتبط
کتاب سکوت بره ها اثر توماس هریس با ترجمه ی اصغر اندرودی و مجتبی مینایی در نشر دایره به چاپ رسیده است.
کتاب سکوت بره ها عنوان کتابی است از توماس هریس نویسنده و فیلمنامه نویس آمریکایی. دلیل شهرت وی داستانهای سه گانهای است که درباره شخصیت "هانیبال لکتر" نوشته شده است. این سه داستان عبارتاند از: اژدهای سرخ، سکوت برهها و هانیبال. "سکوت برهها" ادامه ای است بر رمان اژدهای سرخ که درباره شخصیت دکتر روانشناس "هانیبال لکتر" نوشته شده است. دکتر هانیبال روانشناسی است که میتواند با استفاده از علم روانشناسی محیط اطراف خود و انسانها را متاثر کند. به همین دلیل پلیس مسئله را خطرناک ارزیابی میکند و بر آن میشود که دکتر روانشناس را در زندان های امنیتی نگهداری کنند. شخصیت دیگری که در این داستان حضور دارد، قاتل دیوانهای است که در پی تغییر جنسیت است و در این راه از هیچ کاری ترس ندارد. وی زنان زیبا را به قتل میرساند و پوست آنان را میکند تا با آنها برای خود لباسی تهیه کند. در این میان کارآگاه جوانی به نام "کلاریس" به دستور مافوق خود "جک کرافورد" مامور رسیدگی به این پرونده شوم میشود و ...
نویسنده
"توماس هریس" نویسنده و فیلمنامه نویس آمریکایی است. وی کارش را با خبرنگاری جنائی در آمریکا و مکزیک آغاز کرد. "هریس" پس از مدتی به عنوان نماینده خبرگزاری "اسوشیتدپرس" در نیویورک به فعالیت پرداخت. وی نخستین رمان خود را در سال 1975 منتشر کرد که "یکشنبه سیاه" نام داشت. آثار بعدی "توماس هریس" به ترتیب: اژدهای سرخ (1981)، سکوت برهها (1988) و هانیبال (1999) نام داشتند که هرکدام به ترتیبی که نام برده شد ادامه دیگری بودند. بسیاری از آثار وی به فیلم تبدیل شدهاند که از معروفترین آنها "سکوت برهها" با بازی "استیون هاپکینز" است. این فیلم توانست در اسکار جوایز متعددی را نصیب خود کند.
برشی از متن کتاب
سلول دکتر لکتر آن سوی بقیه سلولها ، رو به روی پستویی درعرض راهرو قرار داشت و در نوع خود بی نظیر بود. در قسمت جلو دیواری از میله ها و در پشت آن، در فاصله ای دور ا ز دسترس مانع دیکری وجود داشت. این مانع عبارت بود از شبکه ای بافته شده از تور نایلونی، که از زمین تا سقف و از یک دیوار به سوی دیوار دیگر کشیده شده بود. استارلینگ در پشت شبکه ی نایلونی میزی را دید که پایه های آن در کف سلول کار گذاشته شده، استوار بود. روی میز تعداد زیادی کتاب با جلد نازک و نیز تعدادی روزنامه وجود داشت. در آنجا همچنینن صندلی پشت بلندی دیده می شد، که پایه هایش در زمین ثابت شده بود. هانیبال لکتر به بستر خود تکیه داده بود و چاپ ایتالیایی مجله ی مد را به دقت مطالعه می کرد. وی برگهای کنده شده ی مجله را در دست راست گرفته بود و آنها را یکی یکی در دست چپ کنار یکدیگر می گذاشت. دکتر لکتر در دست چپ شش انگشت داشت. کلاریس استارلینگ در برابر میله ها با فاصله ای حدود دو متر ایستادو با صدایی که از تمام وجودش برخاسته بود گفت: دکتر لکتر. لکتر در حال مطالعه، نظری به بالا انداخت. استارلینگ به مدت چند ثانیه تصور کرد که در نگاه لکتر زمزمه ای نهفته است. اما این تنها صدای گردش خون خودش بود که می شنید. اسم من کلاریس استارلینگ است، اجازه می دهید با شما گفتگو کنم. ادب و تواضع در رعایت فاصله و لحن کلامش پیدا بود. دکتر لکتر پس از کمی تامل انگشتش را به روی لبان غنچه شده اش فشار داد. سپس برخاست و در قفس خود به نرمی به سمت جلو حرکت کرد. در برابر شبکه ی نایلونی و بدون توجه به آن ایستاد. گویی فاصله اش را خود تعیین می کرد. استارلینگ مردی ریزه اندام با پوستی صاف و براق را دربرابر خود می دید که دست و بازوانی همچون سیم داشت و به نظر می رسید قدرتش نیز از خود وی بیشتر نباشد. لکتر با صدایی که به احتمال زیاد براثر استفاده نکردن زنگدار شده بود، گفت: صبح به خیر. واین حرف را طوری برزبان آورد، گویی مخاطبش میله های سلول است. چشمان لکتر به رنگ شاه بلوطی بود و انعکاس از رنگ قرمز داشت و به نظر می رسید که گاه نقطه های نوری همچون جرقه به سوی مرکز چشمش روان می شدند. حالت چشمانش همه ی وجود استارلینگ را تسخیر کرد. کلاریس تا فاصله ای حساب شده به سوی میله ها آمد، موهای مچ دستش تحرک شده بود و به سر آستین هایش فشار می آورد. دکتر، ما در بررسی مسایل روان شناسی دچار مشکل بزرگی هستیم و من از شما درخواست می کنم به ما کمک کنید.
- نویسنده: توماس هریس
- مترجمان: اصغر اندرودی - مجتبی مینایی
- انتشارات: دایره
مشخصات
- نویسنده توماس هریس
- نوع جلد جلد نرم
- قطع رقعی
- نوبت چاپ 16
- تعداد صفحه 491
نظرات کاربران درباره کتاب سکوت بره ها | توماس هریس
دیدگاه کاربران