دربارهی کتاب اهریمن در آینه
کتاب "اهریمن در آینه" جلد اول از مجموعه داستانهای آخرین نوادگان ردینگ میباشد که روایتی خیالی و جذاب را برای مخاطب نوجوان تشریح میکند.
مادربزرگ پراسپریتی، شهردار شهر ردهود میباشد. وی به تازگی موافقت نموده که برای اولینبار، اینترنت پرسرعت در شهر راهاندازی گردد. تمامی مردم شهر و به ویژه پسر قصه، از این موضوع خوشحال و هیجانزده هستند. پراسپریتی به نقاشی علاقهی فراوانی دارد و همواره در اوقات بیکاری خود، به طراحی افراد و اشیای موجود در اطراف خویش میپردازد.
اصل ماجرا در "روز موسس" آغاز میگردد. روزی که در آن، مطابق روند همیشگی هر سال، جشن بزرگی در ردهود برگزار میشود. این مراسم، یکی از آیینهای پرطرفدار و قدیمی شهر است. مردم در طول چنین روزی، رسوم مختلفی را اجرا میکنند. رسومی از جمله آتش زدن برگههایی که دربرگیرندهی حسرتها، افکار و احساسات بد و رازهای مگوی آنها است.
پراسپریتی همچون سایر شهروندان ردهود، برای شرکت در این جشن، بسیار ذوقزده میباشد. وی در طول مراسم، متوجه حضور فردی غریبه در ردهود میشود. مردی با ظاهری عجیب و ناآشنا که همچون زنگ هشداری، از حوداث غیرقابل پیشبینی و خطرناک آینده، در ردهود، خبر میدهد.
داستان "آخرین نوادگان ردینگ"، در رابطه با سرنوشت خاندانی بزرگ و ثروتمند به نام ردینگها میباشد؛ خاندانی که بنیانگذار شهر کوچک "ردهود" هستند؛ شهری پر رمز و راز با تاریخ سیصدوبیستوپنج ساله.
"پراسپریتی"، شخصیت اصلی این داستان است. او پسری نوجوان میباشد که در خانوادهی ردینگ دیده به جهان گشوده. نوجوانی بازیگوش و باهوش که هیچ شباهتی به سایر اعضای خاندان خود ندارد.
بخشی از کتاب اهریمن در آینه
از جنس افسانه و اسطوره
خوب بود که من در مجموع از نل خوشم میآمد، چون تک تک کلاسها با هم بودیم... خب، همهی کلاسها. جز یکی: کلاس اختیاری. نل برای کلاس تئاتر ثبت نام کرد اما من کلاس آخر روز را مطالعهی آزاد در کتابخانه برداشتم.
وقتی در راهرو میرفتیم، نسخهی چاپی برنامهی کلاسها را به من داد و گفت: «آماده باشی یا نه، دیگه شروع شد.»
و به همین راحتی داشتم با خانم اندرسن، معلم جدید علوم، دست میدادم. اولین کلاس صبحم با او در سالن اجتماعات بود که باید اعلامیهها را میشنیدیم و سوگند تعهد تابعیت میخوردیم و از این چیزها. تا بعداز ظهر که کلاس واقعی داشتیم، لازم نبود برگردم. با نل ته کلاس نشستم و به دو آکواریومی زل زدم که یک طرف کلاس روشن قرار داشتند. یکی پر از ماهی رنگینکمان بود و در آکواریوم دوم یک رتیل خیلی بزرگ و خیلی پشمالو بود به اسم النور.
یاد کاری افتادم که عمو بارناباس ازم خواسته بود. ابرو بالا انداختم و به رتیل اشاره کردم.
نل به نشانهی مخالفت سر تکان داد و روی دفترش نوشت: حیوانی پیدا کن که مجبور نباشیم بدزدیمش، جناب خنگ! بعد اضافه کرد: النور چیزی که فکر میکنی نیست. مارمولک یا قورباغه را امتحان کن.
قورباغه!
اولین بار بود که ال بعد از صبح زود حرف میزد. حضور او به صدای وزوزی ثابت در بدنم تبدیل شده بود. گاهی شدید میشد، انگار سعی میکرد گوش کند یا کاری انجام دهد. بقیهی اوقات چنان ساکت بود که تقریبا فراموش میکردم او اصلا آنجاست.
کل روز را با گیجی شدیدی راه میرفتم. این حس عجیب را داشتم که بیرون از بدنم هستم و خودم را تماشا میکنم که در راهروهای مدرسه، با کاشیهای زرد و کمدهای قرمز راه میروم، از این در به آن در، از این کلاس به آن کلاس، از این ساعت به آن ساعت.
زنگ دوم، هنرهای زبانی داشتیم با خانم مل، معلمی جوان با موهای بور. او عادت عجیبی داشت و حرفهایش را دربارهی تلفظها به جای ما به زمین میگفت.
بعد زنگ سوم رسید که جبر مقدماتی بود با خانم جانسن. او برای تکتک سوالها مرا صدا میزد. یا داشت خودش را مجبور میکرد اسمم را...
کتاب اهریمن در آینه اولین جلد از مجموعه ی آخرین نوادگان ردینگ اثر الگزاندرا برکن با ترجمه ی علی مصلح حیدرزاده توسط انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
نویسنده: الگزاندرا برکن مترجم: علی مصلح حیدرزاده انتشارات: پرتقال
نظرات کاربران درباره کتاب اهریمن در آینه
دیدگاه کاربران